There are times when
You are lost,
You are worried,
but then...
A clue is found,
And You smile.
یه وقت هایی هست
که گم میشی،
نگران میشی،
اما بعد...
یک راه حل پیدا میشه
و تو لبخند می زنی.
There come times when
You get laughed at,
You get teased,
You probably get hurt,
but after a while,
You smile!
یه وقت هایی میاد که
بهت می خندند،
مسخره ات می کنند،
احتمال زیاد آزرده میشی
اما بعد از چندی،
تو لبخند می زنی.
Later on
At some point,
You get intimidated this time
You get threatened.
It feels irritating
but then they all look desperate,
So you smile!
بعد از آن،
در نقطهء خاصی
آدم ها این بار به تو تشر می زنند،
می ترسانند ات،
باعث رنج و خشم تو می شوند
اما بعد می بینی آن فشار ها از سر ناامیدی است،
در نتیجه تو لبخند می زنی!
There comes the time,
When they can not stop you
Neither can deny your abilities,
So this time
they come to you with inevitable acceptance.
And you smile!
آن زمان بالاخره فرا می رسد
وقتی که نه می توانند تو را متوقف
و نه توانایی های تو را انکار کنند،
پس این بار
آن ها به سمت تو می آیند و از روی ناچاری قبولت می کنند،
و تو لبخند می زنی!
You keep trying,
pushing forward,
Walk the direction you chose,
you go through pains,
obstacles, scarcities,
and eventually overcome them,
Day by day You get closer a closer to the final success
You are inches away from laughing back at them
the final move is coming nearer
You can actually see it coming,
And you smile.
تو همچنان سعی می کنی،
و به جلو هل می دهی،
به مسیری که انتخاب کرده ای بیشتر قدم می گذاری،
درد ها می کشی،
به موانع بر می خوری، به کمبود ها می رسی،
و در آخر یکی یکی بر همهء آن ها پیروز می شوی،
روز به روز بیشتر و بیشتر به موفقیت اصلی نزدیک می شوی
و تو حالا تنها چند متر با خندیدن به آن ها فاصله داری
آن لحظهء آخر همچنان به تو نزدیک تر می شود،
حال دیگر آن را می توانی ببینی،
و تو لبخند می زنی.
And finally one day,
that very moment you have fought and waited for arrives,
When you can laugh back at them, so satisfyingly loud.
And you look at them...
You just look at them...
You don't laugh at them.
You just smile!
و بالاخره یک روز،
آن لحظه ای که منتظرش بودی و به خاطرش جنگیدی فرا می رسد،
لحظه ای که حالا تو می توانی به آن ها بخندی، آنقدر بلند که راضی ات می کند!
تو به آن ها نگاه می کنی...
تو فقط به آن ها نگاه می کنی...
تو به آن ها نمی خندی.
فقط لبخند می زنی!