Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Sunday, July 31, 2011

1125 - Last Night Standing

The date & place of my craziest nights & debaucheries,
Have all been stamped on my passport
The day after.

تاریخ و مکان دیوانه وار ترین شب ها و عیاشی های من
همگی در پاسپورت ام مهر خورده است
یک روز بعد.د


1124 - Of Wild Singing Birds

Grab a bite of biltong, as snack
brings out my wildest emotions,
So I go write poems
for you
for my next song.

گاز زدن بیلتانگ، به عنوان اسنک
وحشی ترین احساسات من را برمی انگیزد
و من می روم شعر می نویسم
برای تو
از برای آهنگ بعدی ام.د

Wednesday, July 27, 2011

1123 - Why The Hell Not?

چطور امـام (ره) گفته باشد:
شـهـدا در قـهـقـهـهء مـســتانـه شـان عـنـد ربـهـم یـرزقـون اند.

من نگفته باشم که:د
On the flip side
ما همه نیاز داریم
every so often
indulge
کنیم!؟*

رسالهء "زندگی بی پروا"
فصل "اشتباهات شیرینی که اتفــــــاقی(!) انجام می دهیم (و چرا که نه!)".د

Tuesday, July 26, 2011

1122 - Sonisphere Festival 2011 Turkey Istanbul Review (part 2: Mastodon)


2:00 P.M. The weather was boiling hot, Sun was burning and the reflexes were so bright which would made you blind. They Showed up onstage, started the gig with "Iron Tusk", so much energy and moving around! Forget about all I said here about their show back in 2007, because Unfortunately They didn't get even as much feedback as they put into their show from the crowd. The crowd were not packed, and Very few people were actually paying attention to them and there were no Mosh pit whatsoever even thought they band were persuading the crowd for it, nor not many heads banging! It was absolutely Ridiculously a Boring crowd! This affected their show and my excitement as well!
Unlike their previous shows, they interacted with the crowd, something you had rarely seen. And later played a few tunes which wasn't that much of my favorites, or popular, least expected, rarely played before. but ended their good show with a couple of their greatest tunes. The set list was a bit different from what I had previously said, maybe because they had enough time for a long gig which made it awesome anyway:

Iron Tusk - March of the Fire Ants - Where Strides the Behemoth - Mother Puncher - Circle of Cysquatch - Aqua Dementia - Sleeping Giant - Crack The Skye - The Wolf Is Loose - Crystal Skull - Bladecatcher - Megalodon - Blood and Thunder

By the way, Although I didn't get to sneak into backstage this time, but I managed to meet with the guys along with their Tour manager or Babysitter as he said, the next day in Istanbul's Grand Bazaar! They said they knew they had many fans in Iran, which "by many" they meant a couple of my friends who had met them the night before the show in a Bar!!




مستودون:

ساعت 2 بعد از ظهر، هوا تا سر حد دمای جوش آب داغ بود و سوزان. و رفلکس نور آفتاب با وجود اون همه آدم سیاه پوش کورکننده. گروه روی صحنه حاضر شد و از لحظه ای که با آهنگ "آیرون تاسک" شروع کرد، کلی انرژی توی فضا پیچید. تمام اون چیزی که توی پست قبلی گفتم رو فراموش کنید! چون متاسفانه با وجود اون انرژی اولیه از سوی گروه، هیچ فید بک مناسبی از سوی جمعیت بی روحیه نگرفتند. جمعیت حتی به هم فشرده هم نشده بودند و بعضی ها اصلا توجهی نداشتند و هیچ ماشپیتی صورت نگرفت با وجود اینکه اون ها جمعیت رو چند بار ترغیب کردند. حتی کله های زیادی هم هدبنگ نمی خوردند. جمعیت به طرز مسخره ای کسل کننده بودند و این موضوع اجرای اون ها و حال من رو هم تحت تاثیر قرار داد!
بر خلاف عرف معمول اجراهای قبلشون، گروه چند بار با جمعیت صحبت کرد. و با چند آهنگی که کمتر قبلا شنیده و اجرا شده بود ادامه دادند که من هم چندان با آن ها آشنا نبودم و جز مورد علاقه های من هم نبودند. اما از نیمه به بعد برنامه شون رو با بهترین آهنگ هاشون تموم کردند. ست لیستشون به مراتب متفاوت از آنچه انتظار می رفت و همچنین طولانی تر بود. که زمان مسلما علت اون بود و چقدر هم مطلوب!

ست لیست:
Iron Tusk - March of the Fire Ants - Where Strides the Behemoth - Mother Puncher - Circle of Cysquatch - Aqua Dementia - Sleeping Giant - Crack The Skye - The Wolf Is Loose - Crystal Skull - Bladecatcher - Megalodon - Blood and Thunder

در ضمن، گرچه این بار در این کنسرت نتوستم دزدکی به پشت صحنه برم، اما با اعضای گروه به همراه مدیر تورشون یا به تعبیر خودش بیبی سیتر یا بچه نگهدار، ملاقات کردم، اون هم کجا؟ روز بعد توی گرند بازار استانبول! و اینو هم برای ذوق مرگ شدن شما بگم که اون ها به من گفتند خیلی طرفدار ایرانی دارند که البته منظورشون از "خیلی" صرفا چند تا از رفیق رفقای من بودند که شب قبل
از کنسرت اون ها رو توی یه بار ملاقات کرده بودند!!د

Sunday, July 24, 2011

1121 - Absinthe Talking


What are the odds?
I was seeing the Green fairy,
And She just came and said hi on facebook!

چه می شود بعضی وقت ها؟
من داشتم "پری سبز" را به چشم می دیدم
که او یهو آمد و مسیج گذاشت توی فیس بوک که سلام!د

1120 - Everybody loves Iranian Idiot

Just so you know,
that There actually EXIST, Pathetic pussies who have reported
Iranian idiot,
As a Racist blogger to Iranians,
based on the "blog title" (!), This post, and... well,
Perhaps so many other stupid reasons,
You, Blogger and I don't have a perception to realize them, obviously!

فقط می خواستم به شما بگویم
که حقیقتا وجود دارند
احمق های رقت انگیزی که گزارش رد کرده اند به بلاگر
که ایرینین ایدیت یک نژادپرست است!!!
با توجه به تیتر وبلاگ (!)، این نوشته، و...
احتمالا کلی دلیل ابلهانهء دیگر
که مسلما من، تو و بلاگر قدرت درک آن را نداریم!د

Saturday, July 23, 2011

1119 - Happiness in Illetracy

Here in my room
right there on the shelf
that I never read it's books
There exist three:
"The Excellency of God" in his creation,
Next to "Absolute Chaos" which includes
my source of spiritual fuel within,
All I picked from "Trotsky's Garden"!

Yeaaah!
Now that I'm educated, I can say
There is a funny enjoyment, in illiteracy,
which can lead to abstract creations!

***

There should be a reason
behind my general disgust in Farsi books
which makes me believe that the bookstores
are mostly a junkyard of scrap foreign literature
among with Farsi books!

hmmm...
Let's see...

We have the censorship of authorities,
The never understood Logic and taste,
Disturbed by his own Paranoia,

We have the Pathetic minds of our Translators;
ill raised perception which is capable of
misapprehensions, editing, omitting, and causing misunderstanding,
and fatal unintentional mislead
along with the do over of so, once more, intentionally
to meet the expectations of the authorities for approval.

We have the readers,
among with the writers and translators,
Who think of "knowing", equal to "intelligence"
A fact that only causes more rejection.

Some self centered Stupors,
who think they have the eligibility
to commit the above mentioned changes,
to make the foreign notes "conceivable for the (Iranian) reader".

Who made all these people think they comprehend better?
The dull public?
And Who made all these ignorant people think
that they are qualified to choose what's good and how it's good for others,
Like...
the...
Authorities.

***

Oh God!
you made me a poor boy,
Who's got to educate himself on his own,
find it all, the easy, and the hard way.

How sweet is that, anyway?
heh!

اینجا در اتاقم
درست در قفسه ای که
هیچ وقت کتابهایش را نخواندم
3 کتاب وجود دارد:
"خوبی خدا" در مورد آفریده هایش،
در کنار "هرج مرج محض" که حاوی
منبع تغذیهء معنوی من در لابلای خود است
آن هایی که من از "باغ تروتسکی" چیده ام!

بــــــله!
حال که من دانا شده ام، می توانم بگویم
لذت احمقانه ای در بی سوادی است
که البته می تواند باعث خلق چیزهای (به ظاهر) بی معنی شود!

***

باید دلیلی
پشت بیزاری کلی من نسبت به کتاب های فارسی وجود داشته باشد
که باعث می شود باور داشته باشم که کتاب فروشی ها در ایران
بیشتر یک زباله دانی پس مانده های نوشته های خارجی
به همراه کتاب های فارسی است!

هوووم...
بذار ببینم...

ما سـانسور دولتـی رو داریم
منطق و سلیقه ای که هیچ وقت فهمیده نشده،
و همواره توسط پارانویای خاص خودش آشفته حال است.

از طرفی ما ذهن های رقت انگیز مترجمان مان را داریم
قدرت درکی که در محیطی بیمار رشد یافته که توانایی
تغییر، حذف، اهمال، سوء برداشت
و ایجاد سوء تفاهم و گمراهی غیر ارادی خواننده (از اصل موضوع) را
به همراه تمام موارد فوق، یک بار دیگر به شکل ارادی
برای رسیدن به خواسته های مقامات برای صدور مجوز را دارد.

یادمان نرود خوانندگان را هم
که به همراه نویسندگان و مترجمان مربوطه
به کودنی"دانستن" را برابر با "شعور" می دانند،
امری که صرفا باعث ایجاد یک حس حال به هم خوردگی می شود.

احمق های غرق در خود ای
که فکر می کنند شایستگی تغییرهایی که پیشتر ذکر شد را در خود دارند،
تا نوشته های خارجی را "برای خوانندهء ایرانی ملموس و قابل درک کنند"!

چه کسی این حس را در این آدم ها بوجود آورده که بهتر می فهمند؟
عامهء کودن؟
و چه کسی در این نادان ها این فکر را بوجود آورده
که آن ها شایستگی انتخاب اینکه چه چیزی خوب و چطورش خوب است را
برای دیگران دارند؟
درست...
بمانند...
مسئولان...

***

آه خدای من!
تو من را یک بیچاره آفریدی
که همه چیز را باید بتنهایی یاد بگیرد،
همه اش را، چه به روش آسان، چه به روشی که گران تمام می شود.

و چقدر شیرین است!
هه!د

Friday, July 22, 2011

1118 - Dirty Dancing

Those who stay frank with their own body,
shall stand aside taller here.

اینجا کسانی که با بدن خود روراست هستند،
یک سروگردن بالاتر و جدا از بقیه می ایستند.د

1117 - Mojito Talking

Quote from a Conversation between Iranian idiot and A DVD movie:

Shawshank Redemption 3rd Scene - "Everybody here is innocent!"
Iranian idiot - "Innocent? You don't call Stupid people Innocent!"

از لابلای سخنان ایدیت با منوی دی وی دی رهایی از شاوشنگ:د

صحنهء سوم رستگاری از شاوشنگ - "همه اینجا بی گناهند"!
ایدیت - بی گناه؟ تو به آدم های احمق نمیگی بی گناه!د

Monday, July 18, 2011

1116 - Entering Hostel

The hitch hiker went to the hostel
looking for the cheapest place he could get.

He Also asked for a locker,
Not one of those small available lockers,
A Bigger one which he could put his only bag in it.

The receptionist woman looked at him, grinned and said with sarcasm:
"Are you rich?"
and The hitch hiker responded:
Obviously not! In fact I've got nothing else to lose!

هیچ هایکر رفت داخل هاستل
بدنبال ارزون ترین جای خوابی که ممکن بود پرسید.

یک کمد هم خواست،
نه از اون کمد های کوچک موجود،
کمد بزرگتری که ساک اش رو توش جا بده.

زن مسئول پذیرش نگاهی خودمانی به او کرد و با طعنه گفت:
"پول زیاد همراهت داری؟!"
و هیچ هایکر جواب داد:
مسلما نه! درواقع من چیز دیگری برای از دست دادن ندارم.د

1115 - One

I'm not irreligious
I just say,
All these religions had refrained people from discovering their true selves,
It made people to be slaves to their own thoughts, interpretations,
and the justifications which are based upon.

It's like
You need guts
Of crossing the red line,
to attempt to discover yourself,
And search through your basic instincts, self and truths.

Yeah, I might be a rebel, an Outlaw, Wild & Reckless,
or whatever else you please to call, but
I found Religion in Rebellion
life on the road
Rock n roll
Doing things on my own.

So I'm not godless either,
I just say
What is God
when there are millions of people out there
with millions of different lives led to different ideas,
intelligence and brilliance anyway?

Have another look out there!
We have:

God of a Cancer patient
God of a new born child
God of a Rich
God of a Poor
God of a Protestant
God of a Catholic
God of a Muslim
God of a Jew
God of a Hindu
God of a Spiritualist
God of an Atheist,
God of a Terrorist
God of a Priest,
God of a Pissed...

I mean, after all these differences,
is it going to be one individual God,
The one that we all claim to believe in?

من بی دین نیستم!
فقط می گویم
تمام ادیان و مذاهب دنیا آدم ها را از شناختن خود ذاتی شان بر حذر داشته،
و آن ها را بردهء افکار و برداشت ها،
و در نتیجه توجیهات بر آن اساس کرده است.

مثل اینست
که تو باید جراتی در حد
رد شدن از خط قرمز داشته باشی
تا جرم کشف کردن خودت را مرتکب شوی
و شخص، ذات و غرایز ابتدایی خود را در میان آن جستجو کنی.

بله، شاید من یک یاغی باشم، یک قانون شکن، وحشی و بی پروا و بی اعتنا
یا هر چیز دیگری که به مذاق شما برای اسم گذاشتن خوش بیاید، اما
من دین و آیین را در یاغی گری پیدا کردم
زندگی در طول جاده ها،
راک اند رول،
انجام دادن چیزها بدست و به نوع خودم.

در نتیجه من بی خدا هم نیستم.
فقط می گویم
خدا حقیقتا کدامست
وقتی میلیون ها آدم آن بیرون
با میلیون ها زندگی متفاوت که منجر به تفکرات،
هوش و ذکاوت و شعورهای متفاوت شده است؟

یک نگاه دیگر به آن بیرون بیاندازید!
ما خدای یک بیمار سرطانی را داریم
ما خدای یک بچهء تازه متولد شده داریم
ما خدای آدم پولدار داریم
ما خدای آدم فقیر داریم
ما خدای یک پیرو پروتستان داریم
ما خدای یک پیرو کاتولیک داریم
ما خدای یک فرد مسلمان داریم
ما خدای یک فرد یهودی داریم
ما خدای یک فرد هندو داریم
ما خدای یک فرد ارتباط برقرار کننده با ارواح داریم
ما خدای یک منکر خدا داریم
ما خدای یک تروریست داریم
خدای یک کشیش و روحانی را داریم
ما خدای یک آدم عصبانی را داریم...

منظور اینست که بعد از تمام این تفاوت ها
واقعا خدای واحدی باقی می ماند؟
همان یک خدایی که ادعا می کنیم به آن اعتقاد داریم؟

Wednesday, July 13, 2011

1114 - You will be mine

Confidence
Charm
Intelligence
Are the ways into every woman's heart,
Or at least her pants!

اعتماد به نفس
جذبه
هوش
روش های وارد شدن به قلب،
یا حداقل به شورت هر زنیه!د

Tuesday, July 12, 2011

1113 - Sonisphere Festival 2011 Turkey Istanbul Review (part 1)

Arrived on Friday in Istanbul, two days prior to Sonisphere Festival 2011 in Turkey, and the tickets were already sold out! We were looking for tickets anywhere! flyers on the wall, black market, begging the ticket sales to let us know if there is any way to get the tickets, knowing that it won't happen to me, I had my tickets not from black Market, but among the limited amount of tickets they sold one day before the show. Thanks to the guys who let us know about it on last.fm and facebook!

The doors were supposed to open at 12:30, well, that didn't happen till an hour later and we still spent an hour standing in a large crowd which was meant to be lines! I don't know how much Iranians were there, but there was this kid who was holding a flyer "Iranian fans of Slipknot". looking for some pals!

98% of the crowd were wearing Iron Maiden's T-shirt, like there exist no other bands! needless to say that so many others were only coming to the show for Iron Maiden's show only! The sun was boiling our heads and such a mess getting into the venue. We finally did, but the thing was, the venue was small, and that aside it had a slight slope to the stage so, no matter how tall you were you couldn't see anything on stage if there had to be crowd's hands in the air!

still you'd get so excited when you hear the sound of soundchecking...

جمعه به استانبول رسیدم، 2 روز قبل از سانیسفر فستیوال در استانبول ترکیه در حالی که تمام بلیت ها به فروش رسیده بود و من به همراه خیلی ها دنبال بلیت می گشتیم. اعلامیه ها روی دیوار ها، بازار سیاه با کلی بلیت تقلبی، کلی خواهش و تمنا از بلیت فروش ها! اگر چه می دونستم این اتفاق برای من نمی اوفته و بالاخره یه جوری خودم رو اون تو می برم، خوشبختانه صبح زود روز قبل از کنسرت توسط افرادی توی فیس بوک و لست. اف ام خبر رسید که تعداد محدودی بلیت برای فروش آماده شده!

درها قرار بود ساعت 12:30 باز شوند اما این اتفاق تا یک ساعت بعدش هم نیوفتاد و یک ساعت دیگر هم صبر کردیم تا اون جمعیت گرد اومده که قرار بود صف باشند وارد بشوند! نمی دونم چقدر ایرانی اونجا بود، اما یه پسر تین ایجر بود که یک پوستر طراحی کرده بود "طرفدار ایرانی اسلیپ نات" و از نرده ها بالا رفته بود و نشون ملت میداد تا 4 تا آدم پیدا کنه! پیدا بود بار اولشه!

98% مردم اونجا تی شرت آیرون میدن پوشیده بودند. انگار که هیچ گروه دیگری وجود نداره! از این دید جوونای ترک چندان خوشم نیومد! تازه کلی جوون ترک دیگه رو هم دیده بودم که فقط برای آیرون میدن می اومدن اونم سر ساعت. افتاب توی مغز سرمون بود و داشت کله مون رو اب پز می کرد و کلا دیوانه بازی ای بود برای وارد شدن به ونو. محل کنسرت کوچک بود و همچین شیب مختصری به سمت استیج داشت و همین باعث می شد که حالا هر چقدر قدت هم بلند باشه، اگه دستای مردم بره بالا هیچی نبینی!

با وجود همهء این ها صدای ساند چکینگ رو که می شنیدی، کلی هیجان زده می شدی...د

1112 - Personal President

I'm the Ahmadi Nejad of This Blog,
Which Basically means You are "Free" To say Anything (in your comments)!

من احمدی نژاد این وبلاگم،
که اساسا یعنی شما آزادید هر چیزی دلتون خواست (توی کامنت هاتون) بگید.د

Monday, July 11, 2011

1111 - Putt-head

I don't understand the new Hip Hop Remixes
of the classic Rock n' Roll Songs,
You don't fucking mix Whiskey with Pot!

You...

من ریمیکس های جدید هیپ هاپ از
آهنگ های راک کلاسیک رو نمی فهمم،
شما نمی ری ویسکی رو با علف قاطی کنی، نره خر!

شما...د

Saturday, July 09, 2011

1110 - San Fermin


This Describes my current mood! Link

این عکس روحیهء فعلی منو توصیف می کنه!د

1109 - Kill Bill Blues

Dear Death,

You just missed a number of persons!

Sincerely,
The One who does not have a right to kill

مرگ عزیز!

تو چند نفر را از قلم انداختی!

با احترام،
کسی که حق کشتن ندارد.د

Friday, July 08, 2011

1108 - Maria Magdalena

No man can deny the key role
Women play in Every Man's life.

But It is only "Bitches" who make a man, A Man!
Both Literal and Practical ones.

Monday, July 04, 2011

1107 - well, I am him

No one has ever become a Rebel
from sleeping in a bed with "Dior" Sheets.

Don't be mistaken,
I'm not a result of Iranian Culture and Literature
I'm not it's TV, Bedtime stories, Magazines, etc.
to urge and encourage you to
live miserably!

I mean,
In life there should be a balance
for a concept such as sleeping
from all of the following options:
Comfy bed or Bed with smelling humid sheets,
Asphalt or a piece of rock,
Grass, dirt, or a branch of a tree,
Tent and
A back seat of a car,
A seat on a bus,
Train, or An Airplane.

***

I can't sleep these nights anymore,
I can't even
Listen to "The Doors"

Everything is Sick,
People and their thoughts,
Days and It's sunrises and dawns,
The Air, The Atmosphere,
The air that I Breathe,
The Vision that I see,
Uhh...
I've become sick myself...

I don't give a shit about your advices,
The Best of it,
Always refrained me from the best.

I go Hitchhiking,
My next destination will be unknown,
I'll continue as far as I can,
Until the Fucking politics of the world
would stop me for my wrong worthless piece and form of identification.

...for This one tired last time of course.


از خوابیدن روی ملافه های با برند "دیور"
هیچ کس ياغي نمی شود.

اشتباه نکنید،
من برآمده از فرهنگ و ادبیات ایران
تلویزیون، داستان و مجله اش نیستم
که بدبختانه زندگی کردن را
برای شما تبلیغ و تشویق کنم!

منظورم اینست
که در زندگی براي كانسپتي چون جاي خواب
همیشه باید بالانس مناسبی از همهء
تخت خواب نرم يا ملافه هاي با بوي نم،
آسفالت يا تخته سنگ،
چمن، خاک و حتي بالاي درخت
چادر و
صندلی پشتی یک ماشین،
اتوبوس،
قطار و هواپيما وجود داشته باشد.

***

اين شب ها را نمی توانم بخوابم،
حتی،
نمی توانم "د دورز" گوش کنم...

همه چيز مريضه،
آدم ها و افكارشان،
روزها و طلوع و غروبش،
كل جو، كل اتمسفر،
هوايي كه تنفس مي كنم،
منظره اي كه مي بينم،
آه...
من، خودمم مريض شده ام...‌

به نصيحت هاي شما اهميتي نمي دهم،
بهترين هايشان هم،
من را از بهترين ها منع مي كند.

به هیچ هایکینگ می روم
مقصد بعدي من هميشه نا مشخص خواهد بود
هر آنقدر كه بتوانم ادامه مي دهم
تا جايي كه سياست هاي لعنتي دنيا
جلوي من و مصداق هويت بي ارزش بين المللي من را بگيرد.

فقط همين يه دفعهء‌ خسته البته...د

Saturday, July 02, 2011

1106 - The Infamous Riot (St. Louise)


20th Anniversary of the (in)famous (?!) riot at Guns n' Roses Show in St. Louise!

***

20 سال پيش در چنين روزي، در كنسرتي از تور "يوز يور ايلوژن" گانزن روزز در سنت لوييز، به هنگام آهنگ "راكت كويين"،‌ اكسل روز مردي رو با دوربين توي جمعيت مي بينه و از اونجايي كه از دوربین خوشش نمي اومده، ميگه:

Hey...

Hey...

Stop That!

Hey Stop That!

...

...

Dammit I'll it myself

(كلمات ممكنه متفاوت باشند از اونجايي كه الان دسترسي به فيلم كنسرت و كتاب اسلش ندارم!)

و اكسل روز شيرجه مي زنه توي جمعيت و در مقابل چشمان اعضاي گروه كه هنوز دارند مي زنند ولي وامونده اند چه خبر شده، يكي دو تا مشت حوالهء صورت طرف مي كنه و وقتي روي صحنه مياد و آهنگ قطع شده ميگه:

Thanks to the lame ass Security, I'm going Home!

و ميكروفن رو مي كوبه زمين و صحنه رو ترك مي كنه. كه اين رفتار او موجب اون ميشه كه جمعيت شورش كنند، بطوري كه به گفتهء‌ اسلش در كتاب اتوبيوگرافي اش، تمام تجهيزات صحنهء اون ها نابود ميشه! اين شورش - كه يكي از دو شورش معروف در تاريخ كنسرت هاي گانزن روززه - به شورش غيرمشهور شهرت داره اما كم از يك طغيان اساسي نداره! گفتني است در صحنه اي از ويدئو كليپ آهنگ "دد هورس" اكسل روز تي شرت سفيدي رو تن كرده كه روي اون به رنگ قرمز نوشته:

"St. Louise Sucks"

كه به همين موضوع اشاره داره!

در ادامه خاطراتي كوتاه و ويرايش نشده از چند تا از دوستان آمريكايي من كه دههء دوم زندگي شون رو در اون موقع سپري مي كردند و در اون كنسرت حاضر بودند رو از اين كنسرت مي خوانيد كه برگردان نوشته هاي آن ها در فيس بوك هستند و نام ها و بعضي جملات بي ربط از آن حذف شده است. فكر كردم شايد اين هم در نوع خود جالب باشد!


شاید یه وقت از اون ها در مورد خاطراتشون بپرسم و به این اضافه کنم اما شما بهتر می دونید که روی این قول های من حساب نمی تونید بکنید!

Well, following is the memories and recalls of who were at the "Infamous" Riot Show of Guns n' Roses in st. Louise. Some of my new American friends, which lived their 20's in that Era. Something I would be envious for! The whole note was brought up on Facebook, and it’s original, but names and any other personal references are removed due to privacy of their respective selves.

K: tomorrow it will have been 20 years since the GNR riot. TWENTY FRIGGIN YEARS! That is longer ago than I was old at the time!!!! Holy crap that knowledge is beyond painful! I’ve seen a shit ton of concerts since with a lot of mayhem, been tear gassed and even broke bones but never since, nor likely ever, will a concert be as epic as this one was. 20 YEARS….seriously, how the hell…

M: Wow....20 years....that was a show i will never forget, [...] and I were on our first concert date, sitting in the seats, and he was tripping. He was like, we have to get you outta here, he had met my dad that nite for the first time....and i was like OH HELL NO.... I'm watching this, if you wanna leave, go, I'll find a ride home....hahaha!!!!

K: we weren't leaving for ANYTHING! We walked ourselves out at the very end after the SWAT team was there and it had mostly died down. I'd rather have stayed for the excitement than risk getting slaughtered in the dash to try to get outta that parking lot of freaked out people during a massive traffic clusterfuck! And MAN what a great first date story!!!!

M: Pretty funny huh....we musta sat in traffic for 3 hours...i remember all the trees uprooted and chairbacks flying, and people hanging from the gig screens....guys walking out with Slash's Amp.....and the piano being rolled off the stage...into the pit...the firemen squirting the people, and the poor employees riping off their shirts, as not to be noticed as employees....ya, that was good times there...

T: remember watching a friend of mine walking across the stage on the news coverage. Ahh the good ole days. Yes time FLIES!!!!

I may actually ask / interview them for this so... (but sure you know you can't trust me on this!)

Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm