The hitch hiker went to the hostel
looking for the cheapest place he could get.
He Also asked for a locker,
Not one of those small available lockers,
A Bigger one which he could put his only bag in it.
The receptionist woman looked at him, grinned and said with sarcasm:
"Are you rich?"
and The hitch hiker responded:
Obviously not! In fact I've got nothing else to lose!
هیچ هایکر رفت داخل هاستل
بدنبال ارزون ترین جای خوابی که ممکن بود پرسید.
یک کمد هم خواست،
نه از اون کمد های کوچک موجود،
کمد بزرگتری که ساک اش رو توش جا بده.
زن مسئول پذیرش نگاهی خودمانی به او کرد و با طعنه گفت:
"پول زیاد همراهت داری؟!"
و هیچ هایکر جواب داد:
مسلما نه! درواقع من چیز دیگری برای از دست دادن ندارم.د
looking for the cheapest place he could get.
He Also asked for a locker,
Not one of those small available lockers,
A Bigger one which he could put his only bag in it.
The receptionist woman looked at him, grinned and said with sarcasm:
"Are you rich?"
and The hitch hiker responded:
Obviously not! In fact I've got nothing else to lose!
هیچ هایکر رفت داخل هاستل
بدنبال ارزون ترین جای خوابی که ممکن بود پرسید.
یک کمد هم خواست،
نه از اون کمد های کوچک موجود،
کمد بزرگتری که ساک اش رو توش جا بده.
زن مسئول پذیرش نگاهی خودمانی به او کرد و با طعنه گفت:
"پول زیاد همراهت داری؟!"
و هیچ هایکر جواب داد:
مسلما نه! درواقع من چیز دیگری برای از دست دادن ندارم.د
No comments:
Post a Comment