Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Saturday, July 23, 2011

1119 - Happiness in Illetracy

Here in my room
right there on the shelf
that I never read it's books
There exist three:
"The Excellency of God" in his creation,
Next to "Absolute Chaos" which includes
my source of spiritual fuel within,
All I picked from "Trotsky's Garden"!

Yeaaah!
Now that I'm educated, I can say
There is a funny enjoyment, in illiteracy,
which can lead to abstract creations!

***

There should be a reason
behind my general disgust in Farsi books
which makes me believe that the bookstores
are mostly a junkyard of scrap foreign literature
among with Farsi books!

hmmm...
Let's see...

We have the censorship of authorities,
The never understood Logic and taste,
Disturbed by his own Paranoia,

We have the Pathetic minds of our Translators;
ill raised perception which is capable of
misapprehensions, editing, omitting, and causing misunderstanding,
and fatal unintentional mislead
along with the do over of so, once more, intentionally
to meet the expectations of the authorities for approval.

We have the readers,
among with the writers and translators,
Who think of "knowing", equal to "intelligence"
A fact that only causes more rejection.

Some self centered Stupors,
who think they have the eligibility
to commit the above mentioned changes,
to make the foreign notes "conceivable for the (Iranian) reader".

Who made all these people think they comprehend better?
The dull public?
And Who made all these ignorant people think
that they are qualified to choose what's good and how it's good for others,
Like...
the...
Authorities.

***

Oh God!
you made me a poor boy,
Who's got to educate himself on his own,
find it all, the easy, and the hard way.

How sweet is that, anyway?
heh!

اینجا در اتاقم
درست در قفسه ای که
هیچ وقت کتابهایش را نخواندم
3 کتاب وجود دارد:
"خوبی خدا" در مورد آفریده هایش،
در کنار "هرج مرج محض" که حاوی
منبع تغذیهء معنوی من در لابلای خود است
آن هایی که من از "باغ تروتسکی" چیده ام!

بــــــله!
حال که من دانا شده ام، می توانم بگویم
لذت احمقانه ای در بی سوادی است
که البته می تواند باعث خلق چیزهای (به ظاهر) بی معنی شود!

***

باید دلیلی
پشت بیزاری کلی من نسبت به کتاب های فارسی وجود داشته باشد
که باعث می شود باور داشته باشم که کتاب فروشی ها در ایران
بیشتر یک زباله دانی پس مانده های نوشته های خارجی
به همراه کتاب های فارسی است!

هوووم...
بذار ببینم...

ما سـانسور دولتـی رو داریم
منطق و سلیقه ای که هیچ وقت فهمیده نشده،
و همواره توسط پارانویای خاص خودش آشفته حال است.

از طرفی ما ذهن های رقت انگیز مترجمان مان را داریم
قدرت درکی که در محیطی بیمار رشد یافته که توانایی
تغییر، حذف، اهمال، سوء برداشت
و ایجاد سوء تفاهم و گمراهی غیر ارادی خواننده (از اصل موضوع) را
به همراه تمام موارد فوق، یک بار دیگر به شکل ارادی
برای رسیدن به خواسته های مقامات برای صدور مجوز را دارد.

یادمان نرود خوانندگان را هم
که به همراه نویسندگان و مترجمان مربوطه
به کودنی"دانستن" را برابر با "شعور" می دانند،
امری که صرفا باعث ایجاد یک حس حال به هم خوردگی می شود.

احمق های غرق در خود ای
که فکر می کنند شایستگی تغییرهایی که پیشتر ذکر شد را در خود دارند،
تا نوشته های خارجی را "برای خوانندهء ایرانی ملموس و قابل درک کنند"!

چه کسی این حس را در این آدم ها بوجود آورده که بهتر می فهمند؟
عامهء کودن؟
و چه کسی در این نادان ها این فکر را بوجود آورده
که آن ها شایستگی انتخاب اینکه چه چیزی خوب و چطورش خوب است را
برای دیگران دارند؟
درست...
بمانند...
مسئولان...

***

آه خدای من!
تو من را یک بیچاره آفریدی
که همه چیز را باید بتنهایی یاد بگیرد،
همه اش را، چه به روش آسان، چه به روشی که گران تمام می شود.

و چقدر شیرین است!
هه!د

No comments:

Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm