Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Tuesday, June 29, 2010

972 - Portrait of an Isolated nation, underground life and mammals which were meant to live on the surface

In the Studio
I'm sentenced to death
on a leather chair
by listening to the latest Iranian Rap-Metal song
with that same old barking monotone of vocalist
-The Epidemy among all "Iranian Rappers"-
Which is about to be uploaded on the internet and get some gigolos famous among their friends!

A tune that is claimed to be inspired by Guns n' Roses' Don't Cry video clip
by that honored son of a bitch who had mixed this piece of noise pollution!

Holy Shit!
My ears can't believe they are actually hearing this!
The MoFo is all blabbering, talking shitty nonesense,
and playing every layer of this big pile of unsorted garbage which is unrecycleably harmful to a real man's life
one after another.
I put my head down, and close my eyes and pretend that I'm listening
Thinking to myself, What have I done to deserve taking all these?
He says all these but suddenly he comes up with a question that he should have asked in the first place,
If I knew Guns n' Roses!!
I put my hand under my chin, and nod my head in concede and stare at this two feet weirdo creature,
constricting my eyelid thinking to myself
Heh! Fucker! If you're mom was ever Guns n' Roses, I'd be telling you who, and when there got in, and which ones pulled themselves out of it, and for what reasons, and so many other details that would get your jaws on the floor!

***

Fuck Axl roses if he ever, even once
acted or yowled something that
only and just only an Iranian fagot singer
who's mentally & retardly immature and broken by "love"
would sing which is:
Look where I'm coming close to, that I wanna lay down and die!

You never hear Guns n' Roses sound anything so childish and miserable
The only thing that would barely come close to something like a wish for death,
in Axl roses' Lyrics is this:
If It's lovin' you (Bitch)
I'm better off dead *

Fuck If you ever gonna find
any fragile and sensitive feelings!
If you do, I'll be the one putting a bullet in his head!

***

Uhhh...
It's like these isolated people open their mouth
only when you're not asking them to,
Specially about the things that mean something in your life.

in other words,
It's like I never wanted these people talk!
Ever!

***

Oh Iranian!
What is with you and your own special misinterpretations of world?

* Guns n' Roses - Back Off Bitch

در استوديو
من محكوم ميشوم
به اعدام بر روي صندلي چرمي
با شنيدن جديدترين آهنگ رپ متال ايراني
با همان صداي واق واق مونو تون معروف،
-اپيدمي بين تمام "خواننده هاي رپ ايراني"-
كه قرار است چند روز ديگر روي اينترنت آپلود شود و 4 تا علي و ممل ژيگولهء ديگه هم معروف شوند!

آهنگي كه به قول آن دست خر محترم كه اين آلودگي صوتي را ميكس كرده
"از "گريه نكن" گانزن روزز الهام گرفته است!"

يا حضرت گه!
گوش هايم چيزي كه مي شنوند را باور نمي كنند!
مادر به خطا سراپا وراجي است و مزخرف مي بافد، جفنگ مي گويد
و لايه هاي ضبط اين تل زباله كه هر كدام غير قابل بازيافت و مصرف است و براي محيط زيست يك انسان واقعي مضر
را يكي يكي براي من پخش مي كند.
من سرم را پايين مي اندازم و چشمانم را مي بندم كه انگار دارم گوش مي كنم
به خودم فكر مي كنم، من چه گناهي كردم كه بايد تمام اين ها را تحمل كنم؟
به علاوه بعد از چنين افاضاتي، انگار يادش مي آيد از من بپرسد
كه آيا گانزن روزز را مي شناسم؟!!!
دستم را زير چانه ام مي زنم و سري به نشانهء تصديق (!) تكان مي دهم و خيره مي مانم به اين الدنگ دوپا،
چشمانم را تنگ مي كنم و به اين فكر مي كنم كه
هه! پدرسگ! اگر گانزن روزز مادرت بود، بهت مي گفتم كيا، كي، توش بودن، و كدوم هاش كي و به چه دليل ازش بيرون كشيدن و كلي جزئيات ريز ديگه كه دهنت وا بمونه!

***

اكسل روزز گه خورده باشد حتي يك جا
مثل فقط و فقط يك بچه كــ@ني مو تيغ تيغي ايراني
از اون شاش كف نكرده هاي عاشق شده اش
ناله كرده باشد و زوزه بكشد كه:
ببين به كجام رسيده كه از عشق به تو هر روز آرزوي مرگ مي كنم!

شما چنين مزخرفات بچگانه اي را عمرا در گانزن روزز پيدا كنيد
تنها باري كه يه چيزي نزديك به آرزوي مرگ از اكسل روزز مي توانيد بشنويد اينست كه:
"اگر عشق ورزيدن به توي هرزه است
من ترجيح ميدم مرده باشم!" *

فاك اگر در شعر هاي گانز و اكسل روزز،
حتي ذره اي احساس رقيق پيدا كنيد!
اگر پيدا كرديد، من خودم گلوله اي در سر او خالي مي كنم!

***

آه...
مثل اينست كه اين ملت ايزوله فقط وقتي زر مي زنند
كه از ايشان نخواسته باشيد،
آن هم در مورد چيزهايي كه در زندگي شما معنا دارد!

به تعبيري ديگر
مثل اينست كه من نخواستم و نمي خواهم اين مردم حرف بزنند!
هيچ وقت!

***

آه ايراني!
چه مي شود تو و تمام سوء برداشت هاي منحصر بفردت از دنيا را؟
د


* Guns n' Roses - Back Off Bitch

Thursday, June 24, 2010

971 - Ouch!

Pain in the ass means
Agony in a part of the body that's in contact with the surface while sitting.
Also, it is referred to anything too annoying and irritating.
In Terms of Psychology, It is used for dumb girls in love,
and in Computer science, it is commonly used for "Internet Explorer".

Pain In The Ass
يعني:
درد در ناحيهء نشيمن گاهي!
همچنين به چيزي گفته مي شود كه شديدا آزار دهنده است.
در بحث روانشناسي به دختران احمق عاشق مي گويند،
و در مبحث كامپيوتر به برنامهء
Internet Explorer
اطلاق مي شود.د

Wednesday, June 23, 2010

970 - You name it

What are women thinking
when they come to bring up a discussion
with the most boring words
and turn to the most unbearable creatures?

Don't they know that
They can be replaced
With a Basketball Match?
A Music Show?
A Bottle Of Whiskey?
A Ride, All Alone on the Road?

زنان چه فكر مي كنند
وقتي به خودشان اجازه مي دهند
با كسل كننده ترين حرف ها
تبديل شوند به غير تحمل ترين موجود غرغرو؟

آيا نمي دانند
كه آن ها مي توانند جايگزين شوند
با يك مسابقهء بسكتبال؟
يك كنسرت موسيقي؟
يك بطر ويسكي؟
يه سواري، اونم تنها در جاده؟

Monday, June 21, 2010

969 - Come Second

Standing on the overpass,
with a cold & blank smile,
Looking down at the river below,
It's all Cold Steel going down the stream instead of water,
There is no point in jumping off,
You won't get drowned like the way you always did before...

ايستاده بر لب پل
با لبخندي سرد و پوچ،
نگاه كني به رودخانهء آن پايين
همه اش استيل سرد به جاي آب جاري است.
پايين پريدن معنايي ندارد
تو همان طوري كه هميشه غرق مي شدي، غرق نمي شوي.د

Sunday, June 20, 2010

968 - Beating the Dead Horse

The Line you're about to read is a part of a British soccer fan's opinion after the game versus Algeria that ended drawn, in an interview which broadcasted from Iran's national TV. The Interviewer said in advance that some of the words have been "beeped" according to the impolite nature of the comments. His own choice of rude words + 1 has been marked red as follows:

They played S#!T, they weren't even moving their @$$. Capello! You get the f*%& back to your country you F*%&ing Italian Twat.

That fact that the Iran's illiterate national TV interviewer didn't know shit to include the word "Twat", is the absolute ignorance of where he and ofcourse his fucking propaganda-ish reports come from!

خطي كه مي خوانيد، بخشي از اظهارات يك طرفدار انگليسي بعد از مساوي تيم فوتبال كشورش در برابر الجزاير است، كه از تلويزيون ايران پخش شد با اين توضيح گزارشگر كه به دليل ركيك بودن الفاظ مصاحبه شونده، بخشي از صحبت هاي او با صداي "بيپ" سانسور شده است. الفاظ مورد نظر وي + يك، در زير با رنگ قرمز مشخص شده است:د

They played S#!T, they weren't even moving their @$$. Capello! You get the f*%& back to your country you F*%&ing Italian Twat.

توضيح اول: كلماتي كه با علامت هاي درصد، دلار، ستاره و ... آمده اند، همان كلاماتي هستند كه در گزارش با صداي "بيپ" سانسور شدند.
توضيح دوم:
Twat
كلمه اي كه در آخر با غلظت تمام بيان شد، يعني اونجاي مادر آقاي خبرنگار بي سواد واحد مركزي خبر در لندن! جايي كه اين هم وطن عزيز بايد بداند خودش و گزارش هاي لعنتي اش از آنجا مي آيد!د

Thursday, June 17, 2010

967 - Walking by the edge of the streamline

This life shouldn't be that bad!

Because, The only times that I called god desperately
was the time, I was experiencing the scene of watching Whiskey washing away from me.

Life is even sweet these days!
Because I remember, last time I wasted myself intentionally with a bottle of Original Vodka,
Was in a way that I would throw up nicely
Sometime around 12, before bedtime
So I won't disturb God's sleep.

You know?
These are the original feelings of appreciation
that Make god to keep drunk pedestrians safe from the crazy drivers, in return!

من نبايد زندگي چندان بدي هم داشته باشم!

آخر تا به حال، مواقعي كه خدا را عاجزانه صدا زده ام
ديدن صحنهء دردناك رفتن ويسكي از جانم بوده است.

زندگي اين روزها حتي خيلي دلچسب است!
چون به ياد مي آورم آخرين بار كه با اراده خود را با يك شيشه وودكاي اصل تلف كردم
چنان بود كه حدود ساعت 12، قبل از خواب
خيلي شيك بالا بياورم و نيمه شب
مزاحم استراحت خودم و خدا نشوم!

مي دانيد؟
همين قدرشناسي هاي انسان هاست
كه در عوض، خدا عابر هاي مست خيابان ها را از راننده هاي ديوانه حفظ مي كند!د

Tuesday, June 15, 2010

966 - Dead Of The Night

The Most impossible choice
Is typically my most possible choice!
That kind of woman whose charm,
Turns typical men into turkey!

Those women whose Contradictory words
Put all those requesting men into changing colours!
Like "Sun Worshipers" *
Who you'd tell they worship sun
But in reality Sun is up there in the sky
and They are just an ugly looking Lizard down on earth!

But by the time the Night comes,
And the Stars shine,
Our sleeping sun, won't be ruling world from the sky
And As long as she's lying down on bed,
Nothing's gonna be impossible!

Darkness, Covers Darkness,
Our ugly shadows won't be visible
and through the groping look of that sleeping beauty,
Prince of darkness' Black horse
would be looking white!
In this blinding Dimness
Even Love at first sight Is conceivable!

* Chameleon - "Sun Worshiper" is the literal translation of "Chameleon" from Farsi.

غير ممكن ترين،
مسلما ممكن ترين انتخاب من است!
آن زني كه فريبندگي اش
مردان تيپيكال زيادي را از پيش شكست خورده مي كند!

همان زناني كه با حرف هاي پارادوكسيكالشان
خيل مردان خواستارشان را به رنگ عوض كردن مي اندازند!
مثل آفتاب پرست!
گويي آفتاب را مي پرستند
اما خورشيد در حقيقت در آسمانست
و آن ها مارمولكي زشت و چندش آور روي زمين!

اما شب كه فرا رسد،
ستاره ها كه بدرخشند،
خورشيد خفته ما، ديگر در آسمان بر دنيا حكمراني نمي كند
و مادامي كه او بر تخت خوابيده است
هيچ چيز غير ممكن نخواهد بود!

تاريكي، تاريكي را مي پوشاند،
خبري از سايه هاي زشتمان نخواهد بود،
و در نگاه كورمال آن زيباي خفته،
اسب سياه پرنس تاريكي شب،
سفيد به نظر خواهد رسيد!
در اين ظلمات كور كننده
حتي عاشق شدن در نگاه اول،
ممكن ترين پيشامد هاست!د

Monday, June 14, 2010

965 - Divided A Man Fell

Are you among those boys
who would like to read more about one man's thoughts?

Are you one of those girls
Who would like to get to know this man more?

You think You know?
You think You can see?
You think You understand?

***

Imagine a boy
all alone in a car, castaway and hated
staring at a gray looking sunset
of an election day.
Full of presentiment and anxiety,
feelings of hate and revenge within,
Trying to make up his mind
to give his decision THE final thought...

Though you don't know
It was only Roger that day,
who talked along confidently in agreement with him:
Goodbye Cruel World
I'm leaving you today
Goodbye! Goodbyeee, Goodbye.

Goodbye All You people
There is nothing you can say
to make me change my mind,
Goodbye!

...And Encouraged him with his decision!

That was when he made his choice
with a bitter smile
and full of feelings of vengeance
with that painful snob in his throat!
Went out there to stand in a line
which there were full of men and women
talking about kicking some midget out with happiness!
Though one could tell that
He was one of them,
or even somebody larger than that
but He actually wrote down the worst and the most irrational choice on the paper
with shaking hands and heart full of hatred...
Though Everything felt painful
but it all seemed rational...

He had nothing to lose afterward,
not even a tad of feeling!

He was dizzy,
He was numb,
A loner, hopeless man with no actual comrade and no right to choose!
Bought a beer and poured some Vodka in it,
to easen things up.
Everything was like a vertigo,
And "Green" was a repetition of a total tommyrot
and in no doubt it was about to happen once more!
He drove down the streets with no proper destination that day
and looked at people who had smiles on their face and hope in their eyes with regret!

By the end of a day in which people were grouped in two major colours:
Green
&
Red

He was the Darkest Blues!
.
.
.
Though the colour of the day after,
Was none of it, at all...

شما از آن دسته پسرهايي هستيد كه
مي خواهيد هرچه بيشتر از افكار يك مرد بخوانيد؟

شما از آن دسته دخترهايي هستيد كه
مي خواهيد بيشتر با اين مرد آشنا شويد؟

فكر مي كنيد مي دانيد؟
مي توانيد ببينيد؟
فكر مي كنيد مي فهميد؟

***

پسري را در عصر يك روز انتخابات
تنها توي ماشين، مطرود و منفور،
خيره به غروبي خاكستري در نظر بگيريد
كه با حالي پر از دلهره و اضطراب،
و دروني پر از حس نفرت و انتقام،
سعي مي كرد ذهنش را آماده كند
تا براي آخرين بار به تصميمش خوب فكر كند...

گرچه شما نمي دانيد كه
در آن روز فقط راجر بود كه با او همراه
و با لحني پر از اطمينان با او هم صدا شد:د

Goodbye Cruel world

I'm leaving you today
Goodbye! Goodbyeee Goodbye.

Goodbye All You people
There is nothing you can say
to make me change my mind,
Goodbye!
و او را به تصميمش ترغيب كرد!

همان موقع بود كه او
با لبخندي تلخ
حسي پر از انتقام جويي
به همراه بغضي عميق تصميمش را گرفت!
در صفي از مرد و زن ايستاد كه در اطراف او
با شادي از بيرون كردن كوتوله اي صحبت مي كردند!
گرچه هر كسي مي توانست بگويد
او يكي از آن ها بود
يا حتي كسي بيشتر از نوع آن ها
اما در واقع او با دست لرزان و قلبي آكنده از نفرت
بدترين و غير قابل باورترين گزينه را روي كاغذ نوشت...
گرچه همه چيز دردناك بود،
اما تماما منطقي مي نمود...

بعد از آن ديگر چيزي براي از دست دادن نداشت،
نه حتي ذره اي احساس!

گيج بود،
كرخت بود،
مردي تنها و نااميد بود بدون هم فكر و حق انتخاب!
آبجويي گرفت و وودكا درونش ريخت
تا اوضاع را كمي آرام تر كند.
همه چيز يك سرگيجه بود،
و سبز تكرار يك خريت محض
و بي شك در شرف اتفاق بود!
تمام غروب آن روز را در خيابان ها بي مقصد رانندگي
و با نا اميدي و تاسف به مردماني كه لبخند بر لبشان و اميد در چشمانشان بود، نگاه كرد!

در انتهاي روزي كه مردم در آن دو رنگ اصلي بودند:
سبز
و
قرمز

او تيره ترين آبي ها بود!
.
.
.
گرچه رنگ فرداي آن روز،
هيچ كدام از اين رنگ ها نبود...د

Sunday, June 13, 2010

964 - Fags Exist!

Although There are no Homosexuals in Iran,
Mousavi can be my prince of Persia Anytime!

Monday, June 07, 2010

963 - Freedom Exists!

Law Always has a few dollars of variation!

قانون هميشه در حد چند تومان، نوسان دارد!د

Sunday, June 06, 2010

962 - Just a Lil Patience

It's not hard to decide,
whether you want a girl or not!

But Things get a lil bit complicated
when you ought to choose one from two!
Specially when they are close to each other:
One on your right hand and the other on the left!

Yet, When your options gets to 3 (!!!)
May things should be critical
But Actually things get calm!
In fact, you put the third one beside the other 2
to remind yourself that there are always new options to consider in
which can also get you out of that confusion and give you more confidence!
Then you put all 3 in a same situation
and then lie down on your back
and wait to see which one's gonna get more of your attention
or try more to impress you, for instance:
One touches your arm, hand, etc,
The other show enthusiasm by "caring" and being nice,
and the last one by help of her feminine coquette and trying to be wanted!

You manage to let them play this game for as much as possible
to see how much, does each one of them want you comparing to the other,
which one backs off sooner,
Which girl is hotter and...
Boy This is the phase that you hear me saying:
I could go for 10 options at one time!
Cause The more the number of options,
the Better the choice and of course less deficient!

تصميم گيري سخت نيست وقتي يه دختره هست و
مي خواهي ببيني مي خواهيش يا نه!

اما وضع كمي بحراني ميشه
وقتي بخواي بين دو تا يكي رو انتخاب كني!
خصوصا اينكه هر دو با هم نزديك هم باشند:
يكي در سمت راستت، اون يكي دست چپت!

با اين وجود وقتي تعداد انتخاب ها برسه به 3 تاااا(!!!)
شايد اوضاع حسابي بايد وخيم تر بشه
اما در واقع آروم تر هم ميشه!
در حقيقت تو نفر سوم رو اين وسط قرار ميدي
كه به خودت يادآوري كني
هميشه فرصت هاي بهتري هم هست!
تا از اون سردرگمي بين دو نفر در بياي!
هر 3 تا رو در يك موقعيت كاملا يكسان قرار ميدي
و سپس لم ميدي عقب
منتظر ميشي ببيني كدوم يكي بيشتر نظرتو جلب
يا بيشتر سعي مي كنه تو رو تحت تاثير قرار بده، مثلا:
يكي مدام دست به بازو و اين ور و اون ورت ميكشه
يكي با "اهميت دادن" و نايس بودن ابراز علاقه مي كنه
و آخري با عشوه هاي زنانه خودنمايي و سعي مي كنه خواستني جلوه كنه!

تو اين بازي رو تا جاي ممكن كش اش ميدي
تا اينكه ببيني هر كدومشون به نسبت بقيه چقدر تو رو مي خوان،
كدوم يك سريعتر جا مي زنه،
كدومشون باحال تره،
اين همون مرحله است پسر كه از من مي شنوي
كه من از بدم نميومد اگه مي تونستم تعداد آپشن هامو تا ده تا هم بالا ببرم!
چون تعداد هر چي بالاتر،
انتخاب بهتر و كم نقص تر!د

Tuesday, June 01, 2010

961 - "The Last Living Slut: Born in Iran, Bred Backstage, Rock Stars" Book Review

(The notes in bold are references from the websites that has been mentioned below.)

There was a time when I used to think that I was the only Iranian who shook hands with that blond and bored by the busy atmosphere around him, and was talked with like an Iranian Fan of him, or that funny and laughing man with that cap which there was a F-U-C-K written on it giving autographs, or that famous Icon with curly long hair with that top hat and Gitanes cigarettes, who was calm and quiet and friendly, who I put my arm around him and we took a nice picture and I was given an advice in playing guitar by, And I got his autograph on a poster and his Autobiography book... yeah I'm talking about Duff McKagen, Matt Sorum and Slash, Former and original members of Guns n' Roses and now Velvet Revolver!
Well, It's not like that anymore today! As there is a book out today which is the diaries of an Iranian slut named Roxana Shirazi, who writes about her sexual relationships with rock stars from bands like Guns n' Roses, Velvet Revolver, Papa Roach, Motley Crue and etc... A Book titled: ""The Last Living Slut: Born in Iran, Bred Backstage." It is told that several editors and agents passed on her manuscript for fear of a fatwa - the Islamic death sentence that once put "Satanic Verses" author Salman Rushdie in fear of his life. though Shirazi says that "I haven't attacked Islam itself," "But they probably don't think I should be writing about doing sex during my Koran classes."
Her later rock debauchery is so explicit as to make Pamela Des Barres' famous "I'm With the Band" read "like a nun's diary," the book warns. A Stripper who amused the crowd alongside with Axel Roses on stage according to "Reckless Road" book.
One of other controversial aspects of the book is the photos of a naked Shirazi, and another of her dressed in a traditional chador while making an obscene gesture with her fingers and tongue. Something that would cost her life if she ever comes back to motherland!
"I was always more into Nikki Sixx," she says. "But when we went to dinner, I found him a little dull. He talked about his gardening."
She never found Skid Row's Sebastian Bach that hot, but that didn't prevent her from giving him, shall we say, an all-access pass. But she was mortified when Axl Rose walked in on them. Rose's band mate Dizzy Reed comes off the worst. Shirazi contends that the keyboardist "was childish and dorky in his seduction" but she eventually found him remarkably sensitive by heavy-metal standards.When she told Reed she was pregnant, she says, he encouraged her to have an abortion and began bombarding her with cruel texts. "I hope you go through more abortions, to be honest ... have a wonderful time aborting your children, you piece of s—," he said in one, according to Shirazi, who says she still has his messages.
I wonder what she means by "Cruel" when you have chose to live as a slut! I mean, when you're living your life as a prostitute, everything is cruel in it's best. When you sell yourself slightly, You are bought cheap!

Personally, her relationship with the band members is not something that would be comparable with my own experience. Again, unlike my memorable, and fun time with the mentioned band members and witnessing a part of their lifestyle in general and from totally different aspects, - which I can end up writing an article about the departure of Scott Weiland from Velvet Revolver - , writing such things like she did is not something to be proud of which On one hand, This would decline the book as a favorite book of a bunch of groupies, as some boys might not find it that special: how good some rock stars are in bed!!! but on the other hand, the fact that the writers of the book are Neil Strauss and Anthony Bozza might make you wanna reconsider! Bozza that in my opinion did something great with "Slash's Autobiography", a book which makes it special because unlike most of the books out there, you don't feel like the writer is jerking off to your face with exaggerated stories and exotic recalls of some moments that he was expected to be too high to remember any detail of it!

I don't remember that I had read about some Iranian Girl in Slash's Autobiography book nor in the "Reckless Road - Guns n' Roses and the making of appetite for destruction", but let me point out something that wasn't mentioned in any of the blogs and websites I checked, which is the case of Nikki Sixx and the "The Heroin Diaries Soundtrack" Album. which includes a song "Girl with golden eyes" that Starts with: "She Speaks tome in Persian, tells me that she loves me, girl with golden eyes...". Well, we all know persian is a type of Heroin and also golden is related to Heroin according to his book, but Can this be a metaphor as well? Is it something like a coincidence or can be more to that? This is one thing that would make you wanna pursue it by reading the book interestingly!

Though there is one last problem, as it is for Iranian reader, It might not be that hard to find somebody to send that to you, but the thing is after being checked by US mail and again Iran's Postal service, is there any chance left for you to get your hands on it? Will it get lost somewhere in the middle of the process or at the best, the pictures will be ruined with a black marker? This is a question that the answer is obvious to a great extent! Something that makes it as one of those times when you say: Fuck politics, and Fuck politicians, and Fuck all those red lines they have always drawn on planet earth... And then you go hit the Guns n' Roses CDs!

The Source of bold notes



(نوشته هاي درشت شده ترجمهء نقدهايي است كه منبع آن ها در زير آمده است)
من فكر مي كردم تنها ايراني اي هستم كه اسمش در رفته باشه كه با اون مرد مو بلوندي كه حوصلهء شلوغي دوروبرش رو نداشت دست داده و مثل طرفداري از ايران چند كلمه اي در مورد خودش باهاش حرف زده يا اون مرد بامزه اي كه مي خنديد و يه كلاه نقاب دار گذاشته بود سرش كه روش نوشته بود اف-يو-سي-كي و امضا مي داد، يا اون آيكون معروف با موهاي فر و اون كلاه شاپوي معروف و سيگارهاي جيتانزش كه آروم بود و رفتاري دوستانه داشت و دستم رو پشتش گذاشتم و عكسي دوستانه با هم گرفتيم و بهم نصيحتي در مورد گيتار زدن داد و كتاب بيوگرافي و امضاشو روي پوستر گرفتم... منظورم داف مك كيگن، مت سروم و اسلش هستن كه سابقا توي گروه گانزن روزز بودن و الان ولوت ريوالور!
الان ديگه اينطور نيست، چون از امروز كتابي وارد بازار شده كه خاطرات يك روسپي ايراني به نام ركسانا شيرازي كه از همخوابگي هاش با آيكون ها و راك استارهايي از گانزن روزز، ولوت ريوالور، پاپاروچ، ماتلي كرو و... رو در بر داره كه ترجمهء تايتل كتاب هست: "آخرين فاحشهء زنده مانده: بدنيا آمده در ايران، بزرگ شده در پشت صحنه". گفته ميشه كه چند تا از ناشر ها از چاپ كتابش بخاطر ترس از فتواي مرگ سرباز زده اند گرچه شيرازي ميگه كه در كتابش به اسلام توهين نكرده، اما شايد براي بعضي خوشايند نباشه وقتي بخونن در طول كلاس قرآن، رابطهء جنسي داشته است!
گفته ميشه تعريف او از روابطش با راك استارها آنقدر بي پرده است كه كتاب معروف پاملا دس بارز: "من با گروه هستم" رو در حد خاطرات يك راهب پايين مياره! استريپري كه با توجه به كتاب "جادهء بي پروا-گازن روزز و ساخت آلبوم ميل به نابودي" قبل از ضبط آلبوم روي صحنه با اكسل روزز جمعيت رو "سرگرم" مي كردند!
از ديگر موارد سروصدا دار كتاب، ميشه به چاپ عكس برهنه اي از ركسانا شيرازي، و يك عكس ديگر در حالي كه چادر به سر كرده و ژست شهوت انگيزي به خودش گرفته ميشه اشاره كرد! اگر اين موضوع كه در صورت بازگشت ركسانا شيرازي به سرزمين مادري: ايران، مرگ در انتظارش خواهد بود، به اندازهء كافي در غرب بحث به راه خواهد انداخت!
شيرازي در كتابش از اينكه هميشه به نيكي سيكس علاقه داشته ميگه و از اينكه با درون احمق او آشنا ميشه يا اينكه سباستين باخ هيچ وقت براي او جذاب نبوده اما باعث نشده كه باهاش همخوابه نشه تعريف مي كنه و از اينكه وقتي حين عمليات اكسل روزز مياد توي اتاق و او "خجالت زده" (!) ميشه! اما بدترين اوضاع رو ديزي ريد داره، كيبورد زن گانزن روزز كه ركسانا عاشقش ميشه و از اون بچه دار ميشه و ديزي ريد به او پيغام هاي "بيرحمانه" اي ميزنه كه: "در سقط بچه و بچه هاي بعدي ات موفق باشي."
من شخصا دوست دارم بدونم چه چيز خاصي بيرحمانه است وقتي كسي فاحشگي پيشهء خودش كرده است! در واقع در فاحشگي همه چيز در بالاترين حد بي رحمانه است و وقتي انتخاب كرده كه خود و بدنش رو به هر قيمتي بفروشه، همه ارزون مي خرنش!

نوع ارتباط او با اعضا گروه و حد و اندازه اش چيزي نيست كه با تجربهء من قابل مقايسه باشه، در واقع بر خلاف تجربهء خاطره انگيز و به ياد موندني و آنقدر شخصي و با ارزش من كه در موردش چيزي ننويسم از آشنايي با راك استار هايي كه اسمشان را بردم و شاهد نوع زندگيشان بودن از زاويه اي ديگر - آنقدر كه بتوانم مقاله اي در مورد علت هاي جدايي اسكات وايلند از گروه ولوت ريوالور بنويسم - نوشتن از اين نوع خاطرات اصلا نمي تونه باعث افتخار باشه! همين امر شايد در نگاه اول باعث ميشه علاقه اي به خوندن اينكه فلان كس توي رخت خواب چطور بود در حد كتابي كه براي يك سري دخترهاي طرفدار گروه كه آرزوشون خوابيدن با راك استارهاست به طرز احمقانه اي در عشق به سر مي برند جالب باشه نزول كنه! حالا هرچقدر از روحيات و رفتار هاي راك استارها گفته باشه، شخصا علاقه اي به خواندن اين جور نوشته ها ندارم. با اين وجود، اين موضوع كه نويسنده هاي اين كتاب نيل اشتراوس و خصوصا آنتوني بوزا هستند مي تونه باعث تجديد نظر بشه! آنتوني بوزايي كه كتاب اتوبيوگرافي اسلش كه بي شك يكي از بهترين كتاب ها در مورد راك استارها رو نوشته، چون يكي از معدود كتاب هاييه كه با خواندن اون احساس نمي كني كه آرتيست مورد نظر داره با داستان پردازي و خفن بازي، خودارضايي مي كنه يا صرفا از يك سري جريانات ميگه كه براي يك سري طرفدار و آدم هاي سطحي كه دوست دارند فقط از سكس و دراگ و راك اند رول بخوانند جالب باشه و بس! شايد از اين بابت بشه توقع كتاب خوبي رو داشت، گرچه باز موضوع كتاب ممكنه خيلي پست به نظر بياد.
شخصا به ياد ندارم در كتاب اتوبيوگرافي اسلش چيزي در مورد رابطه اش با دختري ايراني چيزي خوانده باشم، يا در كتاب "جادهء بي پروا"، اما بگذاريد يك موضوع جالب رو پيش بكشم كه توي هيچ وبسايتي بهش پرداخته نشده! اونم قضيه اي هست كه به نيكي سيكس برميگرده و آلبوم "ساندترك خاطرات هروئين" كه آلبومي موسيقي براي كتاب او "خاطرات هروئين" است در آن آلبوم آهنگي هست به اسم: "دختري با چشمان طلايي". آهنگي كه با اين جملات شروع ميشه: "او با من به فارسي صحبت مي كنه... به من ميگه عاشقمه... دختري با چشمان طلايي". خب البته كه تا بحال با رجوع به كتاب خاطرات هروئين گفته شده كه "پرشين" نوعي هروئين است و رنگ طلايي هم مربوط به آن و... اما اين موضوع مي تونه كنايه اي باشه دو طرفه. چيزي در حد تصادف يا شايد بيشتر از آن؟ اين چيزي است كه دانستنش مي تونه جالب باشه و شايد بشه در كتاب به اون پي برد! (؟) بايد خواند و ديد!
گرچه يك موضوع بحث انگيز ديگر براي مخاطب ايراني، پيدا كردن كسي است كه كتاب را براي من بفرستد، گرچه كار چندان سختي نيست، اما اينكه اين كتاب بعد از كنترل شدن در پست آمريكا، و چك شدن مجدد در پست ايران، آيا به دست من خواهد رسيد يا نه؟، كلا گم مي شود يا عكس هايش با ماژيك سياه خواهد شد؟ سوالي است كه جوابش تا اندازهء زيادي مشخص است!

اين همان موقع است كه ميگي لعنت بر سياست و سياست مدار ها و تمام خطوط قرمزي كه اين مغز فندقي ها روي كرهء زمين كشيده اند... و ميري گانزن روزز ات رو گوش مي كني!د

منبع نوشته هاي بولد شده
Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm