Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Monday, August 30, 2010

1006 - Violent Femmes

You never read it in the newspapers
but I was this one time at an interview in Paris
answering a reporter woman
who had asked me a snap kind of question:
My Art is playing music the way I am doing it!
What's yours?
Looking smart for public and readers?
Do you really need to be looking smart?

A few minutes later
Me and the band left the meeting
And I postponed the interview with the reporter to midnight
Room 307
With a crappy bottle of red wine
with some La-Whatever name.

شما هيچ وقت نخوانديد در روزنامه ها اما
من يه روز در يك مصاحبهء مطبوعاتي در پاريس
در جواب زن خبرنگاري كه سوال نيش داري پرسيد
گفتم:
هنر من موزيك زدن به همين شيوه ايه كه انجام مي دهم.
هنر تو چيه؟
اين كه براي اجتماع و خواننده هات زيرك و تيزهوش جلوه كني؟
تو واقعا نياز داري نشان بدي زيرك و باهوش هستي؟

چند دقيقه بعدش من و گروه ميتينگ رو ترك كرديم
و بقيهء‌ مصاحبه با زن خبرنگار رو شخصا موكول كردم به نيمه شب
اتاق 307
با يك شيشه شراب آشغال فرانسوي
به نام لا-نمي دونم چي چي.د

Wednesday, August 25, 2010

1005 - Janies

Change the word "Frog":
in the phrase: "Eat That Frog!"
To "Idiot's Penis"
Then
Go And read that famous book of Brian Tracy again!

I assure you that not even in a long time
there will be happy satisfied women in this world
who will be telling stories of the pleasure of sleeping with Idiot
during coffee time in the afternoons with their friends.
Idiot will publish some part of those precious time here
Others read and enjoy it,

All in all, Everyone would be Happy!

قورباغه را
در عبارت: "قورباغه را بخور!"
به "شومبول ايديت" تغيير دهيد
سپس
آن كتاب برايان تريسي را از اول بخوانيد!

به شما قول مي دهم چند وقت ديگر
دنيا پر مي شود از زن هايي شاد و راضي
كه به هنگام صرف قهوهء عصرانه با دوستان شان
از لذت هم خوابگي با ايديت داستان ها تعريف خواهند گفت
ايديت قسمتي از آن لحظات ناب را در اينجا انعكاس مي دهد
ديگران هم مي خوانند و لذت مي برند

خلاصه همه راضي مي شوند!د

Monday, August 23, 2010

1004 - Standing on The Edge Of The World

And now in this very moment
I write down this note
Right after the night I didn't sleep
took shower an hour passed from sunrise, sat here
like I'm stricken by cancer.

Like God, Universe, everything, all in all
have played their last card to take me down!

I grin with a lil bit feeling of concern
I look in the mirror
right into my own eyes and wonder
I've got nothing to lose
I never had,
At least god Almighty granted me cancer!

I think, what if YOU were stricken
how would You live life then?

Would you push the pedal the hardest you could,
and ride this car of life heading to the precipice to it's fastest?
Would you take a little less on your personal values
and would try sleeping with an Iranian Creature?
Would you become Mom and Dad's pretty boy who's about to die?
would you turn your friends calls and messages down
and yell at them: I don't need your freakin' sympathy?!
Would you live life as if it's the last day
and wouldn't fear any self-destructive, suicidal activity ever?

What the hell is wrong with me?
Who am I considering to put in my place?
YOU?!!!!

The one who never understand?
The world my eyes have seen
and my head percepted and based chain of thoughts upon.
The one you never know
what it's like when your own body betrays you...
You!
Yeah You!
You never understood my life
couldn't even read my eyes
All you people who were bunch of ordinary useless people
Without any natural genius,
living a happy go lucky life
with no big dreams or future!

You...
and you...
And Youuuuu....
And youuuuuuuuuu....

و در اين لحظه
من اين يادداشت را مي نويسم
درست بعد از شبي كه نخوابيدم
ساعتي بعد از طلوع آفتاب دوش گرفتم و نشستم اينجا
انگار كه مبتلا به سرطان باشم.

انگار كه خداوند، جهان، كائنات، همگي
آخرين ورقشان را براي زمين زدن من روي ميز گذاشته باشند!

نيشخندي مي زنم با مقداري نگراني
به آينه نگاه مي كنم
درست به چشمانم و فكر مي كنم
من كه چيزي ندارم براي از دست دادن
هيچ وقت چيزي نداشتم
حداقل حالا خداوند مهربان يك سرطان به من عطا كرده است!

به اين فكر مي كنم كه اگر "تو" مبتلا بودي
چطور زندگي مي كردي؟

آيا پا رو بيشتر روي پدال گاز مي ذاشتي
و اين ماشين لعنتي زندگي در مسير پرتگاه رو با سرعت بيشتري مي روندي؟
آيا به باور ها و ارزش هايت كمتر سخت گيري مي كردي
و همخوابگي با يك موجود ايراني را تجربه مي كردي؟
مي شدي پسر مامان و بابا كه دارد از بين مي رود؟
تلفن و جواب پيغام هاي دوستان و اطرافيانت رو رد مي كردي
و سرشان داد مي زدي: من به دلسوزي هاي شما نياز ندارم!؟
هر روز رو انگار روز آخره زندگي مي كردي
و از هر عمل خود ويرانگري ديگر ابايي نداشتي؟

چه مرگم شده است؟
چه كسي را دارم جاي خودم مي گذارم:
تو؟!!!

اوه! تويي كه هيچ وقت نمي فهمي!
دنيايي كه چشمان من ديده است
و مغزم درك كرده است و براي خودش سلسله تفكرات ساخته.
تويي كه هيچ وقت نمي داني
وقتي بدن خود آدم به آدم خيانت مي كند...
تو!
آره تو!
تو هيچ وقت زندگي من رو نفهميديد
از چشمان من نتوانستيد كه بخوانيد،
و تمام شماهايي كه يه موجود معمولي بي مصرف بوديد
عملا بدون هيچ استعداد ذاتي
يه آدم لاقيد و علكي خوش
بدون هيچ آرزو و آينده اي بزرگ!

شما...
و شمااااا
و شماااااااااا
و شمااااااااااااااااااااااااا

Saturday, August 21, 2010

1003 - Conspiracy

I actually heard this line: Don't Marry a Musician!

I'm becoming one!
Stop me honey!
It's either now, or never!

من در واقع اين جمله را شنيدم: با يك موزيسين ازدواج نكن!

من دارم يكي از اونا ميشم!
من را متوقف كن عسلم!
يا الان يا ديگه هيچ وقت!د

Tuesday, August 17, 2010

1002 - He oughtta

I've got to go make a dream!
The Bigger, The Better!
And Then Live life
like you own this dream!

Then You gotta go standing on the edge, on your left foot's big toe
and use your shaky hands that are trying to keep the balance
to point at you somehow
so that you'd get yourself together
and listen carefully to the message,
I want you to tell them, that:
For the efforts I make
and All these vital risks I've take,
They either give me my dream,
Or I Fall inevitably!

So I'd prove to you
that I never was a kind
who'd take a conservative step
a tad farther,
closer to your own perpetual trace
which size was always way much smaller,
than my foot size.

بايد رفت آرزو ساخت!
هرچه بزرگتر، بهتر!
بعد چنان زندگي كرد كه
انگار صاحب آن آرزو هستي!

بعد رفت لبهء پرتگاه روي انگشت شست پاي چپ ايستاد
و با دستان لرزاني كه دارند تعادل بدن را حفظ مي كنند
يه جوري اشاره كرد به تو
تا حواست را خوب جمع كني
به پيغامي كه مي خواهم به آن ها بگويي:
كه براي تمام تلاش هايي كه مي كنم
و تمام ريسك هايي بزرگي كه پذيرفته ام
يا آرزويم را به من مي دهند
يا ناچار مي شوم سقوط كنم!

تا به تو ثابت كنم
من از آن هايش نبودم
كه يك ذره قدمي محافظه كارانه تر
بگذارم كمي آن طرف تر
نزديك به جاي پاي هميشگي مال تو
كه از سايز پاي من
- چهل و لنج -
بس كوچكتر بود.د

1001 - Brand new Horizon

Thousand and One
feels heavy

هزار و يك
سنگين مي نمايد

Monday, August 16, 2010

1000 - Son Of A Gun

Tonight
I lay in my bed,
with my hands crossing my chest,
My bed is set on fire,
And There are flames all over, burning my bones red.
And I see Indians, circling around me, cheering and dancing.

Tonight
I'm baptized in fire.

***

Notes!
THooooousand And Still Counting!
That's a Matter of Veterancy!

I'm the man
still walking down this path in the desert,
heading to a place where no one knows.
still soiling my killing custom in this dry land
taking gravels in my boots.
Alerted of the Rattle Snakes and Scorpions near,
My Yells mountains hear,
My lost words sands bear,
My truth you will fear
And I'll keep doing this
Until apart my chest tear!

***

Risen from the land of the one's living dead
I've got a gun in my head
I'm a man
I shoot anyone I can!

امشب
در تخت دراز مي كشم
با دستانم متقاطع روي سينه ام،
تختم در آتش است
و شعله ها اطرافم همه جا، استخوان هايم را سرخ گداخته اند.
و من سرخپوست هايي را مي بينم، حلقه زده اند دور من، فرياد مي زنند و مي رقصند.

امشب
من در آتش غسل تعميد ديده ام.

***

نوشته ها!
هـــــــــزاران و هنوز هم شمرده مي شوند!
كهنه سربازي ام من!

من همان مرد ام
كه هنوز اين راه را در اين بيابان ادامه مي دهم
به مقصدي كه هيچ كس نمي داند.
در اين سرزمين خشك جامهء آدم كشي ام را خاكي مي كنم
و سنگريزه در چكمه هايم را تحمل مي كنم
هشيارم از مارهاي زنگي و عقرب هاي اين نزديكي،
فرياد هايم را كوهستان ها مي شنوند
و كلمات گم شده ام را ماسه ها نگه مي دارند
حقيقت من را تو خواهي هراسيد
و من بر اين استمرار خواهم ورزيد
تا آنجا كه سينه ام به دو نيم گسسته شود!

***

برخاسته از سرزمين مردگان زنده
من تفنگي در سر دارم
من يك مرد ام
من مي توانم هر كسي را بخواهم با تير بزنم.د

Wednesday, August 11, 2010

999 - A Bullet, to Kill, To Fuck, To Die

I See a lot of people who don't know why they're alive!

I Know!
It's Illegal To shoot them!

***

Tell me!
Is this billion number of two feet spermatozoid still little
that all these mischievous mammals
should still be kept in cities, these so protected areas?

آدم هاي زيادي را مي بينم كه نمي دانند براي چه زنده هستند!

من مي دانم!
كشتن آن ها غير قانوني است!

***

ببينم؟
مگر چند ميليارد اسپرماتوزوئيد دو پا، هنوز كم است
كه اين همه پستاندار موذي
هنوز هم بايد در شهرها - اين مناطق حفاظت شده - نگهداري شوند؟

Saturday, August 07, 2010

998 - Summer's Almost in the Middle!

It's the Hottest summer ever on some beach!

She has hold her breathe
In every single picture we took,
She has perked
and she's got nothing to lose.

She's got big lovely breasts.
She wants the whole world note it.

داغ ترين تابستان عمرمان در كنار ساحل است!

او در تمام عكس هايمان
نفسش در سينه حبس كرده است،
سينه اش را سپر كرده است و
چيزي براي از دست دادن ندارد.

او سينه هايي بزرگ و زيبا دارد.
او مي خواهد دنيا آن ها را بداند.د

Friday, August 06, 2010

997 - Surfers on The Bubble Typhoon

This (song):
The Doors - You're lost little Girl
Has become like a bottle of Beer
to thirsty me.
Only 3-4 percent and
You go open up another one again shortly.

You're a beer and I'm someone who basically
takes 2 pints of Amstel, 3 Cans of Heineken, and Over 7-8 Bottles of that Famous American Piss: Budweiser
to finally let that damn statement:
I'm good!
Roll Out my numb mouth!

***

And Now it's time for me to go crash in a bed or on a couch thinking & pondering quietly
And you go have your very own moment with this song now!

So Good Luck!

اين (آهنگ)د
The Doors - You're lost little girl
براي من تشنه
شده است به مانند يك شيشه آبجو.
فقط 3-4 درصد
و بزودي ميري يكي ديگه باز، باز مي كني.

تو آبجويي و من هم همان كسي كه به طور كلي
2 پاينت امستل، 3 قوطي هاينيكن، و بيشتر از 7-8 تا شيشه از آن شاش آمريكايي معروف بادويزر
مي طلبد تا بالاخره آن كلمهء‌ لعنتي:
من خوبم!
بر زبان سنگينم بيرون بغلطد!

***

حالا هم وقت اينست كه من گوشهء يك تخت يا كاناپه پهن شم آرام آرام تعمق كردن و انديشيدن
و شما هم برويد با اين آهنگ از "دورز"، اين لحظه را به بهترين حالتي كه مي توانيد بگذرانيد!

موفق باشيد!د

Wednesday, August 04, 2010

996 - To be letting her counting the knots of a Persian carpet in blue

Hopefully we can expect that
We are slightly coming to a stage where
We'll pack up our bags and leave home
without a family tree one of these days
and go hitchhiking across Europe
And sleep with the first blue eyed blond virgin girl we find
and get her legs over hoping that she's of a conservative family
so we'd become a part of a it!!

Heh! Yeaaah!
You know, That's not gonna happen!
Backpacking? Sure!
Changing problems from one form to another? Maybe!
But Bleached blonde girl with blue eyes???
Those if we don't consider them dumb - according to public beliefs -
they look Lesbian! don't you think?!

ميشود اميدوار بود كه كارمان
كم كم دارد به جايي مي رسد
كه يكي از همين روزها كوله پشتي مان را ببنديم
خانه را ترك كنيم، بدون شجره نامهء خانوادگي
و برويم هيچ هايكينگ به دور اروپا
و با اولين دختر مو بلوند چشم آبي باكره اي كه پيدا كرديم
همخوابه شيم و لنگ هايش را به اميد اينكه از خانواده اي محافظه كار باشد هوا كنيم
تا بلكه جزئي از خانواده شان شويم!!

هه! بله!
مي داني؟ اين اتفاق نخواهد افتاد!
كوله پشتي حتما،
تبديل مشكلات از نوعي به نوع ديگر شايد،
اما دختر موبلوند چشم آبي؟؟؟
كساني كه اگر طبق باورهاي عاميانه نگوييم احمقند
لزبين كه به نظر مي رسند! هان؟

Monday, August 02, 2010

995 - Suicidal Tendencies?

Don't shoot yourself in the head,
specially if you're born in Gemini,
You never know how you're gonna be feeling when you wake up next morning!

هيچ وقت گلوله اي در سر خودتان خالي نكنيد،
خصوصا اگر متولد برج دو پيكر هستيد،
شما هيچ وقت نمي دانيد فردا صبح با چه حسي از خواب بيدار مي شويد!د

Sunday, August 01, 2010

994 - A Matter of Lust [Part 1]

I want to believe
even if it's this one night
that you are single now
even though your relationship status is complicated
which no matter what
must have something in common with my complications!

Tomorrow when I come to you
I want to be totally apart from your ex-date and far far away
I want to be seeing a total gloom in any chance of you getting back together to your relationship
to be finding hope for success.
I want to be seeing your heart broken
so I'd catch it with my claws
and carve my name on it!

Tomorrow when I'll show up at your door,
I want to see your soul in hiatus
I want your control lost and your sagacity gone with the wind!
I want to have you mine finally
for this "Free Love" I held in my inner cage
all these years
if its just for one or two months
or a few weeks
or even it's just one night.

تصميم دارم باور كنم
حتي اگر همين يك شب باشد
اين كه تنها شده اي
گرچه وضعيت تاهل ات همان پيچيده اي است
كه هر چه باشد بي شك
بايد به پيچيدگي من بيايد!

مي خواهم فردا كه به سراغت مي آيم
تو را كاملا جدا از يار سابقت و در دوردست ها پيدا كنم
و در نگاهت نا اميدي كامل را در بازگرداندن رابطه ات ببينم
و با آن اميد به پيروزي را پيدا كنم
دلت را شكسته ببينم
آن را به چنگ بياورم
و اسم خودم را روي آن خراش دهم!

مي خواهم فردا كه به در خانه ات مي آيم
روحت را در آشوب
كنترل تو را از دست و عقلت را بر باد رفته ببينم!
مي خواهم بالاخره تو را مال خودم كنم
براي "عشق آزاد" اي كه تمام اين سال ها،
در قفس درونم نگه داشتم
حتي اگر براي يكي دو ماه باشد
چند هفته،
يا حتي يك شب.
Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm