"If I ever get another chance, I would live just like you!"
Said the old man, who enjoys hours of exchanging ideas with me.
***
I didn't had the support of any one rather than myself
in the path I chose
But those rare persons who encourage me
in my rebel, independent, unique lifestyle of my own,
are those who wish they had done the same;
revolt against every mainstream, social trends, familiy expectations
and almost everything,
and follow your own dream!
Do what you love!
Live like you love it!
And that statement tells me something...
Considering the fact that
at the very beginning of every big change in life,
while it still feels revolutionary,
There are so many moments of regret,
Wishing you had done what you did, just earlier.
Which hurts but when you see these people and hear their confession
You realize:
It was never late to turn the table and start doing so,
Since some people have almost lived their lives up to 60 years and more
to start the same and realize what it means to be alive and living!
And that you are so brave for doing what you did.
That if it wasn't for the years that you consider wasted,
you probably would not become what you are today
to make such a life changing decision.
And I am happy with that!
گفت: "اگر فرصت دوباره ای پیدا کنم، حتما مثل تو زندگی می کنم!"
مرد پیری که از ساعت ها ردوبدل کردن افکار و ایده ها با من لذت می برد.
***
من هیچ گاه حمایت هیچ کس را جز خودم را
در راهی که خودم انتخاب کردم را نداشتم
اما همان افراد نادری که من را به نوع زندگی
یاغی گونه، مستقل، و خاص مد نظر خودم تشویق کردند
همان ها هستند که آرزو می کنند همین کار را کرده بودند؛
ضد همه چیز معمول، گرایشات اجتماعی، توقعات افراد و فامیل...
و تقریبا همه چیز شورش کرده
و رویاهایشان را دنبال کنند!
کاری را انجام دهند که عاشق آن هستند!
طوری زندگی کنند که عاشقش باشند!
و آن جمله چیزی را به من می گوید...
با توجه به این حقیقت که
در آعاز تمام تغییرات بزرگ زندگی،
زمانی که هنوز همه چیز انقلابی به نظر می رسد
لحضات زیادی پر از تاسف هستند
که فرد آرزو می کند که ای کاش آن چه را الان انجام داده را زودتر انجام می داد.
که درد دارد اما وقتی آدم این افراد را می بیند و اعترافات شان را می شنود
در می یابد:
برای زیر و رو کردن میز و شروعی دیگر هیچ وقت دیر نبود
از آن جا که بعضی افراد تقریبا 60 و اندی سال و حتی بیشتر را زندگی کرده اند
تا همان را شروع کرده و درک کنند زنده بودن و زندگی کردن دقیقا چه معنایی دارد!
و تو چقدر شجاع بوده ای برای انجام چنین حرکتی.
که اگر به خاطر سال هایی که تو فکر می کننی هدر رفته اند نبود،
به احتمال زیاد، نمی توانستی همان کسی بشوی که امروز هستی
و بتوانی چنین تصمیم بزرگی بگیری که زندگی ات را به کلی عوض کند!
و من از این بابت خوشحالم!