Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Friday, November 19, 2010

1037 - Double Life?

Last night,
I had sex with a young ordinary woman
in it's nastiest possible way.

in the very end,
she was down on her knees
naked, with her body wet and sweaty
crying, begging me
Showing me her husband,
-a Jim Morrison with beard looking kind of guy-
sitting shocked in a couch, speechless...

But I rejected her
telling her to
Go back to him, saying:
"you belong to him!"

I felt disgusted...

***

Now, dreams may not be real sometimes,
but they do have roots in depths of one's mind
and your obsessions.

And my day was ruined anyway.

دیشب،
با یک زن جوان معمولی همخوابگی کردم
به کثیف ترین شکل ممکن.

در آخر
او جلوی من زانو زده بود
برهنه، با بدنی خیس عرق
گریه می کرد، و التماس
و شوهرش را نشان من می داد
- یک جیم موریسون با ریش که گنگ و بی حرکت شده بود -
که روی کاناپه نشسته بود، گنگ و...

اما من او را پس زدم
و به او گفتم
که پیش او برگردد:
"تو به او تعلق داری!"

حالم به هم خورد...

***

رویاها شاید یه وقت هایی واقعی نباشند
اما مسلما ریشه در عمق ذهن یک فرد
و افکار ذهن او دارند.د

No comments:

Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm