Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Tuesday, October 09, 2007

586
Aint It fun? Part II

Earlier That night...

Jeans and Leather Boots
I Went Down Stairs
I got on my Steel Horse
Hard Rock Music, turned Up
We Hit the Road...

I'm in the streets, but I dont see Any Lonely Cowboys like myself.

I parked by the Fast food
Feeling the staring eyes of a bunch of boys and girls
I walked in.

Crowded Like hell, you could see all the layers of society.
Standing in a line to order,
I noticed a married woman standing right beside me.
I gave her a number at the right moment
and Took my Food and Got the hell outta the Fast food.
Vanished!

Hardrock music again!
The Louder, the funnier it is listening to!
and its even funnier when I tell that:
The Number I gave is a guy's cell phone number that I know!
Someone who is desperately Virgin, dumb and Dupe!
I still can imagine his face:
that there is an Eggplant, Planted in his Eye Area!
and Laugh out my ass loudly!
although its kinda hard to wait for that moment to come!

There is a Crazy driver behind me, annoying me with the head lights.
Cant he just see the Heavy traffic around me? what about my middle finger?
I slip into the first Mouse hole that I find beside me.
What the hell is wrong with him?
We are staring at each other
Street race with a Hardrocker??
With You? A Junkie Faget? Riding A "Loser Cruiser"?
Haha! Come on! you must be kidding me!
Ok Then! Try To kiss My ass!
A Higher Gear...

I didnt see when and where he got stuck in traffic,
or How many other Irresponsible divers I played
Till I got back home...

MAma! I'm home!
I Am Home!

Mom Always has a colourful presence at home!
And My Own portion from this Rainbow Of Love is just the red colour:
"Argument over another most absurd topic, ever imagined";
Her Major!

The Result needs no prospect
I grab my sandwich
and head to my room, while I shout out loud: "You Are Crazy!"
closing the door
A Tik Sound
And I found myself sitting All alone in my dark rooom again...i

همان شب، كمي قبل تر

جين و بوت هاي چرمي،
از پله ها پايين رفتم
سوار اسب فلزي ام شدم
صداي زياد موزيك هاردراك،
خارج شدم.

در خيابان هستم اما هيچ كابوي تنهايي شبيه خودم پيدا نمي كنم.

جلوي فست فود پارك كردم
در مقابل چشمان خيرهء‌ چندتايي دختر و پسر با موهاي اتو كشيده
وارد شدم.
شلوغ مثل جهنم، لايه هاي مردم در آن جا موج مي زد.
در صف سفارش غذا
يك زن شوهردار كنارم ايستاده بود كه توجهم را جلب كرد
در فرصتي مناسب يك شماره موبايل به او دادم
سفارشم را گرفتم و بلافاصله از فست فود خارج شدم.
و سريع با ماشين زدم به چاك!

موزيك هاردراك!
هرچقدر بلندتر و گوش خراش تر، مفرح تر! به قولي Fun تر!
موضوع وقتي جالب تر مي شود كه بهت بگم:
آن شمارهء موبايل، مال يك پسره است كه مي شناسم!
فردي كه به نحو غم انگيزي ويرجين، خنگ و ساده است!
مي توانم چهره اش را تصور كنم؛
كه يكي از همين روزها او را ببينم در حالي كه بادمجاني زير چشمانش سبز شده است!
و حسابي بخندم!
هر چند صبر كردن تا آن موقع كار سختي به نظر مي رسد!
مي خندم!

ديوانه اي مدام دارد پشت سر من چراغ مي زند!
ترافيك را نمي بيند؟ ديگر چرا انگشت وسط ام را هم؟
در اولين سوراخي كه كنارم باز مي شود، خودم را جا مي كنم.
چه مرگش است؟
در چشمان هم زل مي زنيم
كورس با يك هاردراكر؟؟
اونم تو؟ يه فگت بنگي؟!!! با يه لگن كرايه اي؟
ها ها! شوخي مي كني!
Ok! So Try TO Kiss My ASs baba!
دنده جا مي رود...

يادم نمي آيد چطور و كجا در ترافيك گير كرد،
و اينكه پشت چند تا رانندهء بي مسئوليت ديگر دلقك بازي در آوردم
تا رسيدم خانه...

مامان من رسيدم!
من به خانه برگشتم!

مامان مثل هميشه در خانه حضوري رنگارنگ دارد.
و سهم من از اين رنگين كمان عـــــــــــشق، قرمزترين اش است:
"بحث و جنجال دوباره سر مضحك ترين مسئلهء ممكن"
تخصصش!

اينكه بدانيم نتيجهء كار چه مي شود
نيازي به پيش بيني ندارد:
من ساندويچ ام را بردارم و همچنان كه داد مي زنم: تو ديوانه اي!
بروم توي اتاق و در را ببندم.
صداي تيك مانند
و من دوباره تنهاي تنها در اتاق تاريكم نشسته ام...

No comments:

Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm