Personal Justifications!
You can always fool yourself
with numbers, names, words, etc.
You can always tend to think
You are invincible,
and you can't be dragged down.
But there is always another whole half to reality,
And That is hammering heartbeats,
Pink pinks
Driving to the Hospital
At 2 A.M. alone.
May they can't take your soul away,
But sometimes body -the other half- can't take.
You never cry over a living body,
like you do for a dead body of a loved one.
only if it's 3:24 A.M. on the way back home, Alone.
In that moment of failure,
You hate to be yourself,
You hate to be colonized by
all those things that has no intention of life in it whatsoever.
That's when you ask yourself:
Are you really sure you're born yet and alive?
توجیهات شخصی!
تو همیشه می تونی خودتو
با شماره ها، نام ها، کلمات و غیره گول بزنی!
تو همیشه می تونی فکر کنی
که شکست ناپذیری
و نمی توانند تو را به زیر بکشند.
اما همیشه نیمهء کامل دیگری برای واقعیت وجود دارد
و آن: تپش های قلب پتک گونه،
قرص های صورتی،
و رانندگی به سمت بیمارستان
در ساعت 2 نیمه شب است
به تنهایی.
شاید آن ها نتوانند روح تو را از تو بگیرند
اما بعضی وقت ها بدن - آن نیمهء دیگر - تاب نمی آورد.
تو هیچ وقت برای بدن زندهء یک آدم
آن طوری که برای بدن بی جان یک عزیز گریه می کنی، اشک نمی ریزی.
فقط در یک صورت: 3:24 دقیقهء صبح در راه برگشت به خانه، تنها.
در آن لحظهء درماندگی،
تو از بودن خودت متنفر می شوی
بیزار می شوی از اینکه جمع زده شوی
با چیزهایی که اثر هیچ موجود زنده ای را در خود ندارد.
آن وقت است که از خودت سوال می کنی:
آیا مطمئنی که بدنیا آمده ای و زنده هستی؟
You can always fool yourself
with numbers, names, words, etc.
You can always tend to think
You are invincible,
and you can't be dragged down.
But there is always another whole half to reality,
And That is hammering heartbeats,
Pink pinks
Driving to the Hospital
At 2 A.M. alone.
May they can't take your soul away,
But sometimes body -the other half- can't take.
You never cry over a living body,
like you do for a dead body of a loved one.
only if it's 3:24 A.M. on the way back home, Alone.
In that moment of failure,
You hate to be yourself,
You hate to be colonized by
all those things that has no intention of life in it whatsoever.
That's when you ask yourself:
Are you really sure you're born yet and alive?
توجیهات شخصی!
تو همیشه می تونی خودتو
با شماره ها، نام ها، کلمات و غیره گول بزنی!
تو همیشه می تونی فکر کنی
که شکست ناپذیری
و نمی توانند تو را به زیر بکشند.
اما همیشه نیمهء کامل دیگری برای واقعیت وجود دارد
و آن: تپش های قلب پتک گونه،
قرص های صورتی،
و رانندگی به سمت بیمارستان
در ساعت 2 نیمه شب است
به تنهایی.
شاید آن ها نتوانند روح تو را از تو بگیرند
اما بعضی وقت ها بدن - آن نیمهء دیگر - تاب نمی آورد.
تو هیچ وقت برای بدن زندهء یک آدم
آن طوری که برای بدن بی جان یک عزیز گریه می کنی، اشک نمی ریزی.
فقط در یک صورت: 3:24 دقیقهء صبح در راه برگشت به خانه، تنها.
در آن لحظهء درماندگی،
تو از بودن خودت متنفر می شوی
بیزار می شوی از اینکه جمع زده شوی
با چیزهایی که اثر هیچ موجود زنده ای را در خود ندارد.
آن وقت است که از خودت سوال می کنی:
آیا مطمئنی که بدنیا آمده ای و زنده هستی؟
2 comments:
پسر این خیلی خوب بود
از چه لحاظ؟
Post a Comment