Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Wednesday, May 30, 2007

536
(you're Looking at me) Through Glass

I'm scared of those people who cant call me with the stupid Nickname: Idiot!

They remind me of the people who
Turn the Most clear words into the most complicated misunderstandings
and Consider that their Personality, culture, their 2500 year old history, life and bla bla has been disrespected!

People Who you cant sent 'em a text message or an E-mail, when you are far away.

من از آدم هایی که نمی توانند من را با اسم مستعار ایدیت صدا کنند می ترسم!

آنها من را یاد آدم هایی می اندازند که
از واضح ترین جمله ها، پیچیده ترین سوتفاهم ها را می سازند
و شخصیت، فرهنگ، تاریخ کهن 2500 ساله و آبرو و زندگی و فلان و فلان و فلانشان بر باد رفته می بینند...

آدم هایی که از راه دور هم نمی شود بهشان اس ام اس یا حتی ایمیل زد!

Monday, May 28, 2007

535
U,u,d,d,l,r,l,r,a,b,select,start

Answer Me:
Does Your Girlfriend's Talks, taste sugary when She Drinks too Much Alcohol?
And She Plays With Her Necklace when she's got languishing eyes?
Does She lay Her Hand on your chest and bite her lip?
And then Grasps your Shirt and holds you closer to herself and Whisper words in your Eaaar?
Does She Move her warm lips on your cheek and...
suddenly she leaks some unspeakable, unbearable 'n unquestionable Facts which Makes You Anguish...?

What? Are you feeling the bitter taste of the truth deep down your throat?
Would you like a drink?
.
.
.
Gulp... Gulp... Gulp...
.
.
.
Do you feel better now?
.
.
.
Cant Stand this?
Cant Get Along With it?
I know...
Poor Boy!
You know what? You've got no choice.
Here! Drink A Couple of shots and try to forget about everything.
You Really Cant Take her Home tonight
and Make Love to her when you are this Harrowed.
you understand what I said, dontcha?

Drink Man!
Driiiiiiiink...
Until Further Cheeeeeers

ببینم؟
دوست دخترت وقتی زیاد مشروب می نوشد
شیرین زبان می شود؟
چشمانش خمار می شود و با گردنبندش بازی می کند؟
دستش را روی سینهء ات می گذارد و لبش را گاز می گیرد؟
پیرهن ات را چنگ می زند و تورا به سمت خودش می کشد و در گوش ات پچ پچ می کند؟
لب های گرمش را روی گونه ات می مالد و... ناگهان راستگو شده و حقایقی ناگفتنی را فاش می کند که تو را به فکر می اندازد؟

چی شد؟ تلخی حقیقت ته گلویت را اذیت کرد؟
چیزی می خوای بنوشی؟
.
.
.
قلپ... قلپ... قلپ...
.
.
.
بهتر شدی؟
.
.
.
تحمل نداری؟
می دونم...
پسرک بیچاره!
راستشو بخواهی چاره ای هم نداری:
بیا! چند تا شات دیگه بنوش و سعی کن همه چیزو فراموش کنی.
تو امشب نمی تونی اونو ببری به آپارتمانت،
با این حال و روز آشفته نمی تونی باهاش عشق بازی کنی!
فهمیدی منظورم چیه، هان؟

بنوش پسر...
بنـــــــــــــوش...
تــــــا سلامتی!

Sunday, May 27, 2007

534
ISO 9001

Ask The Mollah:
Which "k-sounding word" Crows pronounce, when they Caw?
C or K?i

از ملای مجلس بازپرس:
کلاغ ها با کدام غه، قار قار می کنند؟
غین یا قاف؟

Wednesday, May 23, 2007

533
women holding a glass of Martini

I still Act like a lil child
toward some types of Women sometimes...

singed by: The idiot who has forgotten about the date of his birthday

هنوز هم در مقابل بعضی از انواع زنان
مثل یک بچه رفتار می کنم...

امضا: ایدیتی که تاریخ تولدش را فراموش کرده.

Monday, May 21, 2007

532
My Technical Fouls

There Was a Basketball match going on at university's basketball court on sunday:

A Match Between Me against The Me Inside
with a basket ball which its echos
had muted the sound of those thousands of crowd who were not there for watching the game.

It was at the beginning of the 4th Quarter that I commited 5 Fouls
then I smashed the ball to the ground with anger
'n I headed to the dressing room
changed my clothes
and left.
And I didnt wait for the girl who was not supposed to come and pick me up.

The result?
I lost the game...

روز یکشنبه و در سالن بزرگ بسکتبال دانشگاه برگزار شد:

مسابقهء من در مقابل من درونم
با توپی که طنین صدایش در حجم سالن
صدای تمام آن چند هزار نفری را که برای دیدن مسابقه حضور نداشتند را خفه کرده بود.

اوایل کوارتر 4ام بود که 5 فوله شدم
توپو با عصبانیت کوبیدم به زمین
و مستقیما به رختکن رفتم
لباسم را عوض کردم
از سالن زدم بیرون
و منتظر دختری که قرار نبود بیاید دنبالم نماندم.

آخرش هم هیچی
بازی رو به حریف واگذار کردم...

Sunday, May 20, 2007

شصتمین دورهء جشنوارهء فیلم کن آغاز شد.

در مراسم افتتاحیهء این جشنواره که با حضور
ملا علی کنی و شهردار تهران و تنی چند از مسئولان کشور
و جمع کثیری از علاقه مندان به فیلم های سینمایی
در کن برگزار شد...

پیش بینی می شود که امسال فیلم جنجالی:
من فاطمه، روزی 17 رکعت نماز می خوانم.
جوایز بسیاری را از آن خود...

همچنین فیلمهای:
اخراجی ها - مهمان - سیصد
سیصد - اخراجی ها - مهمان
مهمان - سیصد - اخراجی ها

با کیفیت "اور-ژینال" عرضه...

گزارشی بود از...

Friday, May 18, 2007

530
An Evening With idiot in Tehran

hey y'all! Dont brattle!
Its just about a couple of members of parliament visiting a couple of Senators
regarding islamic rules:
men talking to men
and women talking to someone of the same "xes"

---

I, personally, still dont see that evening
in which guards are preserving a coffee shop in Tehran
guarding all around
and when one is asked:
what is happening here?
he'd answer:
A VIP couple are having coffee and some talk:

Mahmoud & Condolisa

---

I did my best on the second part so that it wont be incondite.
it wasnt, was it?i

شلوغش نکنین ببینم بابا!
همه اش 4 تا نماینده می خوان برن با 4 تا سناتور مذاکره کنند.
با حفظ شئونات اسلامی:
مرد با مرد
زن با زن

---

بنده به شخصه هنوز آن افق را نمی بینم
که ماموران امنیتی در منطقهء الهیه
کافی شاپ فرشته را احاطه بنمایند
و وقتی از ایشان پرسش شود:
چه اتفاقی اینجا در حال رخ دادن است؟
بفرمایند:
یک زوج مهم در اینجا دارند Coffee میل و گفتگویشان را می نمایند:

محمود و کاندلیزا

---

انشای تیکهء دومو خوب اومدم، نه؟؟

Tuesday, May 15, 2007

529
Planning a dinner Monday night at Beachcombers, Jumeirah Beach Hotel. There will be a samba band playing. Interested?

listening to Alternative rock music
'n singing along with the singer in the streets
like none of the strangers of the night at 11 0'clock and afterwards
are hearing!

I write this
just for that girl who was dancing on the dance floor
that night at the disco
with her nobody as her partner
like no one was watching.

with eyes closed and a delightful smile on her face

آلترنیتیو راک گوش کردن
و هم خوانی با خواننده در خیابان
طوری که انگار هیچ یک از رهگذر های ساعت 11 به بعد شب
به صدای من گوش نمی کنند!

این را برای آن دختری گفتم که آن شب در محوطهء رقص
با هیچ کس اش چنان می رقصید که انگار
هیچ کس به او نگاه نمی کند.

آن هم با چشمان بسته و لبخندی پر از لذت

Sunday, May 13, 2007

528
The Bitter Sweet

Look How these "couple of hours" can influence one's life:

I used to believe that
the smell of one's perfume
is the only thing that helps you Frame Someone's Pictures and memories
and hang it on the wall of mind's Anfractuous corridors.
until just a couple of hours ago.

Now That those couple of hours has passed
I should add that:

The Contents of one's iPod
- The ooze of one's worth considering in feelings - can
Hang someone from the earth's surface
and under the skymagnetism with a hidden rope so that
he would dangle for a couple of hours somewhere between earth and sky
in a blue evening.

ofcourse if only the owner of the iPod
is about to leave after a couple of hours to somewhere far and outta reach
after she has given her strange and bitter gift.
and if there is supposed to be an even warmer meeting again
it's better not to happen after a short while.

by this rule, you can love the owners of the iPods with more passion.
you know what I mean?i

ببینید این "چند ساعت" چه ها که با آدم نمی کند:

من تا همین چند ساعت پیش فکر می کردم
بوی عطر آدم ها
تنها چیزی است که می تواند عکس ها و خاطرات یک نفر را قاب کند
روی دیوار راهروهای پرپیچ و خم ذهن.

اما حالا با گذشت آن چند ساعت
اضافه می کنم:

محتویات یک iPod
- چکیدهء احساسات قابل تامل یک فرد - هم می تواند
طوری آدم را در یک عصر آبی
آن هم تحت نیروی جاذبهء آسمان
با یک طناب نامرئی از زمین آویزان کند که
آدم چندین ساعت بین زمین و آسمان معلق باشد!

به شرطی که صاحب iPod حداکثر چند ساعت بعد از هدیهء تلخ و عجیبش
بگذارد برود یه جای دور
و اگر هم قرار بر دیدار های گرم تر دوباره باشد
باز حالا حالا ها باز نگردد.

اینطوری می شود صاحب iPod ها را به شدت بیشتری دوست داشت.
می دانید که چه می گویم؟

Thursday, May 10, 2007

527
Idiot Has always been Such A Prodigy

There is no time for psychological Romance
nor any feeling
Since we are living in an age which things change in minutes or even seconds!

Idiot???i

در عصری که همه چیز شده است دقیقه ای یا ثانیه ای
نه وقتی برای عشق های روانشناسانه باقی می ماند
نه حوصله ای!

ایدیت؟؟؟

Tuesday, May 08, 2007

526
Death Of A Party

A Man Is Not Supposed to
- Have a coffee at artist's favorite cafe every evening
or
- Smoke Camel Cigarrettes and has unique costume
or
- fill his everyday boring moments with "Comfortably Numb" song
and be able to talk about the "The Wall" Album in a psychological way
or
be aware of many other things
to be able to understand some other things!

Even The Idiot
- By Living in front of Tv
and Ears listening to hourly News, for years -
can Understand
that this word "People" which they call someone with, everyday
is anybody but him!

More about the same topic:
A Generous Campaign or somethin' to Assist The Cute Idiot

قرار نشد طرف حتما
- عصر ها قهوه اش را در کافه شوکا بخورد
یا
- سیگار Camel بکشد و تیپ خاصی داشته باشد
یا
- روزمرگی هایش را با comfortably Numb پر کند
و بتواند در مورد آلبوم The Wall بحث های روان شناسی راه بیاندازد
و یا خیلی چیزهای دیگه باشد
تا بتواند از خیلی چیزهای دیگه سر در بیاورد.

حتی ایدیت هم
بعد از سال ها زندگی در برابر اشعه های تلویزیون
و گوش ها در برابر اخبارهای ساعت به ساعت
می تواند درک کند
این کلمهء "مردم" ای که همه روزه عده ای را با آن صدا می زنند
دیگر هر کسی هست، بجز او.

در همین رابطه:
کمپین حمایت از ایدیت دوست داشتنی

Monday, May 07, 2007

525
Local H

Today, Idiot Figured out the fact that
All These 18-19 years that He had been in search of himself
Havent Found
He had Even Lost Himself
Among The Aggregation Of People
In The Pages Of Obliging Books*
By The Weird Relationships Among People
And By All The Oriented Tv Shows which Had Made Him To Wear Glasses.
It Was Like
He was Fused In An Acid Society!

Now By All these
Idiot has promised himself not to React
also He's gonna Remain Irreflexive as well

cause Idiot Has already Found Something Else
He's Got Plenty Of Things In Mind!

This Cute Idiot...!

* - by that Idiot Means: Theology And Oriented History Books and Litretures,
'n Any Kind of Propaganda you can find in school books

امروز ایدیت فهمید
تمام این 18-19 سالی که بدنبال پیدا کردن خودش رفته بود
خودش را که پیدا نکرده بود هیچ
گم هم کرده بود
توی تودهء آدم ها
لای صفحات کتاب های اجباری
لابلای روابط عجیب انسانی
چشماش ضعیف شده بود با برنامه های تلویزیونی تجاری و جناحی
گویی
ذوب شده بود در یک جامعهء کاملا اسیدی

نع!
ایدیت دیگر نه واکنش می دهد
و نه حتی آن را نشان می دهد!

چون ایدیت یک چیز دیگر هم فهمیده است!
ایدیت چیزها در سر دارد!

این ایدیت دوست داشتنی

Thursday, May 03, 2007

524
Not Another Corpse Bride Story

Found In The Personal Notes Of Victoria, After Marriying Victor For A Week or Two:

...it Seems That I've Found The Key To The Heart Of Victor!
Guess Where it Was?
It Was in our bed, Somewhere Between Blankets And Sheets

از لابلای یادداشت های ویکتوریا بعد از یکی دو هفته زندگی مشترک با ویکتور:

...به نظر میاد کلید ورودی قلب ویکتور را پیدا کرده باشم
بگو کجا بود؟
لای ملافه های تخت خوابمان بود.

Tuesday, May 01, 2007

523
Blame It On My Youth

The Girl Made Me Pregnant And Left...

Now I'm Left Alone Here With All This Nothingness Around That Has Weighted Every single Second.

I give Birth To The Memories
To Live in the most Papery Worlds...

دخترک مرا حامله کرد و رفت...

حالا من مانده ام و اینهمه هیچی که ثانیه ها را بدجوری سنگین کرده.

به کاغذی ترین دنیاها می آورم
خاطره ها را
Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm