507
I got High With 5 Magics
While Walking in The Pedestrian
I found My Self becoming an Old Ruined Pontiac
With Smoke Coming from under The Hood
With a Driver who is in a hurry to get to the next city
because Its already too late for her aunt - who lives in the next city -
to take her red pills, for example!
Machinary Life has Always been like this
Which "Dumb Cars" With "SLow Drivers"
would play the role of the Captain,
Driving Ahead of a couple of "cars in a hurry" with "Fast Drivers"!
So Due To Life Rules, I Reduced my speed
And continued my way Driving Behind An Old Black Female Tractor
Loaded With Rump
Wobbling On Her Left Tire...
The Rest Of The whole Story is not Worth Saying!
Cause That "Fast Driver" Was not That girl with the RED BUNTING
And There Wasnt Any Wolf Who'd have eaten Her Aunt and Sleeping in her bed in the NExt city either.
در حال راه رفتن در پیاده رو
یهو دیدم شده ام یک پونتیاک قدیمی درب و داغون در یک جاده
با کاپوتی که از زیرش دود بلند می شه
و با راننده ای که برای رسیدن به شهر بعدی عجله دارد
چون قرص قرمزهای عمه اش که شهر بعدی زندگی می کنه دیر شده، مثلا!
تا بوده زندگی ماشینی همین جور بوده
که ماشین های آهسته با راننده های یواش
بشوند سرگروه،
و چند تا ماشین عجله دار با راننده های تند را به صف کنند پشت سرشان.
من هم به رسم زندگی مجبور شدم سرعتمو کم کنم
برم پشت یک تراکتور مادهء مشکی
با بار دنبه
که چرخ سمت چپش هم لنگ می زد...
بقیه اش گفتن ندارد!
چون نه آن رانندهء تند شنل قرمزی بود
نه عمه اش را گرگ خورده و در تخت خواب اش در شهر بعد منتظر خوابیده بود.
I got High With 5 Magics
While Walking in The Pedestrian
I found My Self becoming an Old Ruined Pontiac
With Smoke Coming from under The Hood
With a Driver who is in a hurry to get to the next city
because Its already too late for her aunt - who lives in the next city -
to take her red pills, for example!
Machinary Life has Always been like this
Which "Dumb Cars" With "SLow Drivers"
would play the role of the Captain,
Driving Ahead of a couple of "cars in a hurry" with "Fast Drivers"!
So Due To Life Rules, I Reduced my speed
And continued my way Driving Behind An Old Black Female Tractor
Loaded With Rump
Wobbling On Her Left Tire...
The Rest Of The whole Story is not Worth Saying!
Cause That "Fast Driver" Was not That girl with the RED BUNTING
And There Wasnt Any Wolf Who'd have eaten Her Aunt and Sleeping in her bed in the NExt city either.
در حال راه رفتن در پیاده رو
یهو دیدم شده ام یک پونتیاک قدیمی درب و داغون در یک جاده
با کاپوتی که از زیرش دود بلند می شه
و با راننده ای که برای رسیدن به شهر بعدی عجله دارد
چون قرص قرمزهای عمه اش که شهر بعدی زندگی می کنه دیر شده، مثلا!
تا بوده زندگی ماشینی همین جور بوده
که ماشین های آهسته با راننده های یواش
بشوند سرگروه،
و چند تا ماشین عجله دار با راننده های تند را به صف کنند پشت سرشان.
من هم به رسم زندگی مجبور شدم سرعتمو کم کنم
برم پشت یک تراکتور مادهء مشکی
با بار دنبه
که چرخ سمت چپش هم لنگ می زد...
بقیه اش گفتن ندارد!
چون نه آن رانندهء تند شنل قرمزی بود
نه عمه اش را گرگ خورده و در تخت خواب اش در شهر بعد منتظر خوابیده بود.