Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm

Sunday, February 04, 2007

498
While We Are Making Love

You Dont Know
That I am That Master
That I Can Even Make You Betray On God!
Dont Know Either That
Telling Lies And Giving Excuses To ordinary ones to reach one's Needs
Has become a routine!
And So Its Worthless to me!

You Dont Know
How Sweet The Bitter Taste Of Waiting becomes
When I Grab All The Time In The World for you

What Do You Know?!
Sometimes I Wonder If
You Really Know Where You Are Stepping In

I Guess You Know One Thing After all
That You Know What You Want!
That Its the only thing that Matters
That We Should Not Think about anything else...

Not You
Not Me

So I Shut My Mouth And Dont say A Word...i

تو نمی دانی
من الان در مقامی هستم
که می توانم تو را مجبور کنم حتی به خدا هم خیانت کنی!
نمی دانی
که دروغ و بهانه تحویل این و اون دادن برای رسیدن به خواستنی های فردی
شده است کار همه!
و بدان این کار تو برای من بی اهمیت است و بی ارزش.

تو نمی دانی
وقتی که به خاطر تو، تمام وقت های دنیا را در اختیار می گیرم
تلخی صبر کردن، چه شیرین می شود!

تو چه میدانی؟!
گاهی به این فکر می افتم
که تو حتی نمیدانی دقیقا کجا داری قدمت را می گذاری!

با این همه فکر کنم تو فقط از یک چیز آگاه هستی:
اینکه می دانی چه چیزی را می خواهی!
که فقط همین مهم است و بس،
که نباید به چیز دیگری فکر کرد...

نه تو
و نه من!

پس دهانم را می بندم و ساکت می شوم...

No comments:

Quick Navigation: Home - Facebook - Twitter - Last.fm