I don't really remember what the hell was English breakfast,
I was never into such nationalistic Jibber Jabbers.
The first time that I tried,
It just felt that I only filled my tummy up once more!
But if someone wants to say that I stuffed myself up in a British way, can go ahead!
Interpret this big historic move the way he wants it!
It's just not my words!
But If British Breakfast means that
You play some Rolling Stones when you wake up,
and give out a deep sighing exhale
touch his dizzy forehead, and stroke his untidy long hair,
and go to the kitchen naked in a tee and white socks,
while his "elephant trunk" is still hanging long from the long last night
only a few centimeters* away from the oven's flame
making some hot water.
Go and grab a bite of a few slices of pizza left from last night on the messy table
get the empty bottles, ashtray, dirty dishes and all in the kitchen's sink
and open up a piss warm beer and sit down there on the couch
staring at the dust flowing in the air in the sun's ray of light
Until the cricking sound of his bed switches his thoughts to the fact that
a weird female mammal has passed out in his bed,
who has revealed so many personal, characteristic holes and black holes over just last night,
that was never there before,
and now he has to find a damn way to ditch her
after the long process of making breakfast...
Then this is exactly my very own recipe of English friggin' breakfast!
*You just have to change that centimeter to foot, yard, mile... or whatever the hell Brits use as measuring units.
من به یاد نمیارم صبحانهء انگلیسی دقیقا چه کوفتی بود،
اهل این سوسول بازی های ناسیونالیستی نبودم.
اولین باری که امتحان کردم
تنها احساسی که داشتم فقط احساس پر شدن شکم خودم بود و بس.
حال اگر کسی می خواهد بگوید من به سبک انگلیسی خیک ام را پر کرده ام، بفرماید!
هر جوری دلش می خواهد این حرکت بزرگ و تاریخی را برای خودش تعبیر کند!
این ها کلمات من نیست!
اما اگر صبحانهء انگلیسی معنی این میدهد
که آدم صبح رولینگ استونز پلی کند
یک بازدم عمیق آه مانند ول بدهد
دستی به سر سرگیجه دارش و موهای بلند به هم ریخته اش بکشد
و با تیشرت و کون برهنه و جوراب های سفید برود توی آشپزخانه
در حالی که خرطوم فیلش هنوز دراز به دراز از شب کش دار قبل آویزان مانده است
و فقط چند سانت* تا آتش اجاق فاصله دارد، آب جوش بگذارد
برود چند تیکه از پیتزای شب قبل از روی میز آشفته بردارد و گاز بزند
شیشه ها و زیر سیگاری و بشقاب های کثیف را بردارد بگذارد توی سینک
یه شیشه آب جو به گرمی شاش باز کند بنشیند روی کاناپه
خیره شود به گرد و غباری که توی نور آفتاب برای خودشان در هوا غوطه ورند
و ناگهان صدای قرچ تخت اش رشتهء افکار غوطه ورش را تغییر بدهد به این موضوع که از قضا
یه دست خر مادهء عجیب دراز به دراز توی تخت اش غش کرده
که در طول شب گذشته، کلی سوراخ و سیاهچال روحی و شخصیتی معیوب رو کرده است
که تا قبل از این از هیچ کدام از آن ها خبری نبود
و حالا باید بعد از پروسهء لعنتی صبحانه درست کردن
یک فکری هم به حال دک کردن او بکند...
این دقیقا همان دستور غذای من برای صبحانهء لعنتی انگلیسی است!
* فقط آن سانتیمتر را تبدیل کند به فوت، یارد، مایل... یا هر کوفت دیگری که انگلیسی ها با آن اندازه می گیرند.